فرهاد هنوز حرف نمیزند… شاید چون کسی صدایش را نشنیده
فرهاد، پسری پنجساله با چشمانی پر از سؤال، از دل خانوادهای که درد را نفس میکشد به مهد کودک مهرآفرین مشهد پناه آورده؛
مادری که در نبردی نابرابر با سرطان خون، نفسهایش را به داروها گره زده، پدری که با قامتی خمیده از رنج اعتیاد، هنوز تلاش میکند سقفی برای خانوادهاش بسازد؛ و خانهای که بیش از آنکه پناه باشد، سایهای از مشکلات و کمبودهاست.
فرهاد نه تنها در دنیای کوچکش رنج کشیده، بلکه آثار سوختگی ۳۰ درصد، ناشی از برگشتن آب جوش روی بدنش، نشانی از بیپناهی اوست.
وابستگی شدیدش به مادر بیمار، ناتوانیاش در برقراری ارتباط با اطرافیان، و سکوتی که جای کلمات را گرفته، همه و همه او را در دنیایی تنها و غمزده فرو برده است.
او به مهد مهر آمد تا فرصتی تازه پیدا کند، اما هنوز زبانش قفل است…
کلامش محو شده، توانایی بیان احساساتش از دست رفته، و این سکوت،
با گریه و بیقراری پر شده.
اما هنوز امید هست.
فرهاد با جلسات گفتار درمانی میتواند صدایش را پیدا کند،
میتواند دنیا را با کلماتش لمس کند، و میتواند بالاخره حرف بزند!
اما این مسیر نیاز به همراهی شما دارد…فرهاد به ۲۶ میلیون تومان نیاز دارد تا صدایش را از پشت دیوار سکوت بیرون بکشد.
هر کمک شما، یک کلمه از زبان فرهاد است...
یک «ممنون»، یک «دوستت دارم»، یک «امید»!
بیایید دست در دست هم، این سکوت را بشکنیم و به فرهاد صدایی تازه ببخشیم.