اگر او بیفتد، نوههایش هم میافتند
چهره کشیدهاش، سخت و خسته و درهم شکسته بود. شیارهای تندی روی پیشانی چغرش جا باز کرده، زیر گونههایش فرو رفته و رنج سالیان دراز، گوشت را در صورت پیرزن سوزانده بود. لنگ میزد و قامت نحیفش، استخوانهای ریخته در پوست را میمانست. زری ماه 68 سال دارد. بنا داشت بعد از عمری فعلگی کردن ، با درآمد اندک یارانه و کمیته امداد، گوشه خانه بنشیند، سجاده پهن کند و به فکر آخرتش باشد. زندگی اما چنین فرصتی را به او نداد.
دختر بزرگش با داشتن چهار بچه قد و نیم و قد از شوهر معتادش جدا شد و به خانه او آمد. این آمدن و افتادنِ خرج و زحمت روی دوش ننه زری، طولی نکشید که دخترش پنهانی با مردی ازدواج کرد و شبانه گریخت. ننه زری بهت زده بود، نمیدانست چکار باید بکند، باورش نمیشد که چنین بلایی به سرش آمده آن هم در شرایطی که پیرزن فقیر و بیماری چون او، آه نداشت که با ناله سودا کند.
این مصائب اما تمام ماجرا نبود! نوه بزرگ ننه زری که در سن 16 سالگی ازدواج کرده بود، با داشتن یک نوزاد 5 ماهه از شوهرش که معتاد و مواد فروش و بیمار روانی از آب درآمده بود جدا شد و به خانه ننه زری آمد تا جمعیت بیچارگان و گرسنگان آن خانه 40 متری، به 7 نفر برسد.
ننه زری برای نگهداری از این خانواده پریشان، زیادی بیمار و ناتوان است و نیاز به درمان دارد. تمام استخوانهایش از رماتیسم، درد زانو و دیسک کمر تیر میکشند و درد میکنند و او چون حتی هزینه ام ار ای را هم ندارد، برای درمان مراجعه نکرده.
انجام مراحل درمانی و جراحیهای احتمالی نزدیک به 30 میلیون هزینه دارد. زمینگیر شدن ننه زری فاجعه و تراژدی زندگی نوههایشان را کامل میکند. شما مردم نیک میتوانید با مشارکت در درمان این مادربزرگ، سایهاش را بر سر نوههایش نگه دارید.