وقتی صدای نفسِ کودکات آرام نمیشود…
یک اتاق کوچک، چند پتو، دیواری نمزده…
و نفسهای بریدهی علی.
۱۰ ساله است، اما هر چند روز یکبار بیهوش میشود… نفسش بالا نمیآید. مادر با وحشت او را در آغوش میگیرد و میدود سمت درمانگاه روستا. پزشک گفته باید عمل شود، باید درمان شود، اما کجا؟ در یزد، کیلومترها دورتر از خانهشان…
کنار علی، ستاره هست. خواهرش.
دختری که دو سال است مدام خوندماغ میشود، چند بار هم تشنج کرده… آرام است، اما نگاهش پر از خواهش است. باید به تهران اعزام شود، اما هزینهاش برای پدری که دیسک کمر دارد و مادری که نان میپخت و می فروخت و حالا خودش هم آسم دارد، سنگین است… خیلی سنگین.
این خانواده هیچ چیزی برای فروش ندارند… حتی خانهشان، نیمهکاره رها شده چون قسطهای وامش را نتوانستهاند بدهند.
حالا فقط شما ماندهاید…
شمایی که میتوانید دست شوید برای مادر، نفس شوید برای علی، امید شوید برای ستاره.
هزینه درمان این خواهر و برادر ۴۰ میلیون تومان برآورد شده است.
اگر همین حالا سهمی در این نجات داشته باشید، شاید تا چند هفته دیگر، علی خوب شود و بخندد… و ستاره، دوباره آرام بخوابد.
ما در مهرآفرین باور داریم که معجزه، اسمِ دیگر مهربانیست.
و شما همیشه معجزهگران این قصه بودهاید…