ارزوی مهری داشتن کفش و لباس نو هست
آرزویش داشتن لباس و کفش اتیکتدار است، چون هیچ زمان هیچ کس برایش کفش و لباس نو نخریده، همیشه با احساسی از نفرت و بیزازی، کهنه این و آن را پوشیده. مادرش کارتنخواب بود، او را همان جا توی پاتوق به دنیا آورد و تا روزهای زیادی حتی اسمی برای نوزادی که کسی از آمدنش خوشحال نبود، انتخاب نکرد؛ آخر سر هم یکی از زنها به مسخره گفت اسمش را بگذار مهری! چه فرقی میکند اسم دختر زنهایی مثل ما چه باشد؟ مهری که حالا با عمه اش زندگی میکند، آرزو دارد بلوز و شلوار و کفش نو داشته باشد و تا اتیکتش را خودش بکند و احساس کند این لباس فقط مال اوست.