شادیهای بزرگ ترکش کردهاند
انگار دستی نامرئی خنده را از صورت او و بچههایش پاک کرده است. او که در حاشیه های یزد و زیر آفتاب سوزان کویر با زباله گردی به سختی نان سر سفره میآورد، او که هزار جور درد و بیماری دارد اما راهی به دکتر و درمان ندارد، او که مادر چهار کودک قد و نیم قد است و از خرید حتی یک توپ کوچک برای آنها عاجز! هرگز نخواهد توانست آرزوی پسرش را برآورد و برای او دوچرخه بخرد. چشم امید او و پسرش به شماست.