نخواست مادرش در آن دنیا تنها بماند
خانه در سکوت رعبآوری فرو رفته بود. سکوت کم سابقهای که ترسناک بود تا آرام بخش . دیدن بشقابهای شکسته کف آشپرخانه، نگرانی بنیامین را بیشتر کرد. مادرش را صدا کرد اما جوابی نیامد. با این تصور که شاید خوابیده باشد، آرام در اتاق را باز کرد و دید که مادرش زیر پتو خوابیده. میخواست برگردد که رنگ پریده صورت مادر نظرش را جلب کرد. نزدیکتر شد و آرام صدایش کرد. چون جوابی نشنید، پتو را کنار زد و با بدن غرق به خون مادرش مواجه شد. مچ دست راست بریده و خون آن روی صورت شتک زده بود. بنیامین با دیدن این صحنه دلخراش، به تصور اینکه مادرش مرده، گلدانی که دم دستش بود را برداشت و بعد از کشیدن فریادی بلند بر سر خودش کوبید و از حال رفت.
مادر بنیامین بیمار اعصاب و روان است و وضعیت حادی دارد تا کنون اما به روان پزشک مراجعه نکرده.
او بیست و دو سال است که در خانهای قدیمی و کوچک با خانواده شوهرش زندگی میکند. شوهر او معتاد است و اغلب وقتش را در بیرون از خانه میگذراند.
سهیلا در روز حادثه بعد از مشاجره سختی که با شوهرش داشت و کتکی که از او خورده بود، اقدام به خودکشی کرد. این مادر به دلیل ابتلا به افسردگی شدید و نیاز مبرم به روان پزشک و دارو، کنترلی بر رفتار خود ندارد. او نیازمند درمان است.
بنیامین 8 ساله است و به جز مادرش کسی را در این دنیا ندارد. او در توضیح اتفاق آن روز گفته:« فکر کردم مادرم مرده، خواستم من هم بمیرم تا نه او در آن دنیا تنها باشد و نه من در این دنیا»
بنیامین هم مانند مادرش به درمان نیاز دارد. هزینه روان درمانی آنها برای یک سال، به علاوه هزینه رفت و آمدشان از روستا به شهر حدود 28 میلیون تومان است.
کمک به درمان این مادر لطف بزرگی در حق فرزند بیپناه اوست.