کمکم   کن /  

شماره ۸ - به دیدن من اگر می آیی، کمی نور بیاور! من در تاریکی زندگی می کنم!

شماره ۸ - به دیدن من اگر می آیی، کمی نور بیاور! من در تاریکی زندگی می کنم!

صورت وضعیت

مبلغ مورد نیاز
300000000 ریال
جمع آوری شده
300000000 ریال
مبلغ باقی مانده
0 ریال

name=30000000 - $amount_help=30000000 - $percent=1 -

100 %

55

نیکوکار تــا کنون به این مورد کمک کرده اند
ssssssssssssssssssssss

شماره ۸ - به دیدن من اگر می آیی، کمی نور بیاور! من در تاریکی زندگی می کنم!

«دنیای کوچک من سیاه و سفید است، برای به یاد آوردن رنگ‌ها و حتی جزییات چهره مادرم، باید تا دوردست ترینِ سلول‌های مغزم عقب بروم؛ به سالهای قبل از فشار چشم و مشکل قرینه و چند بیماری چشمی دیگر که ذره ذره بینایی‌ام را گرفت و کورم کرد.
من! فریبا! 17 ساله، فرزند سوم خانواده 8 نفره عشایری‌ام. از وقتی به خاطر دارم، در خانه مان- البته اگر بشود نام این چهاردیواری نمور گاهگلی را خانه گذاشت، گرسنگی بود و فقر و رنج و درد بیماری و چرت زدن پدرم روی بساط تریاک! بهمن پارسال که زمستان از سوراخ پشت بام خونه تو اومده بود، رهایمان کرد و رفت!
مشکل قرنیه و فشار چشم من از 11 سالگی شروع شد، اینقد بی چیز بودیم که امکان حتی یک بار دکتر رفتن را نداشتم تا اینکه ذره ذره روشنی رفت و ظلمت جایش را گرفت. مشکلات چشم دیگرم هم خیلی زود شروع شد، اینبار با کمک موسسه مهرآفرین به دکتر مراجعه کردم. دکتر گفت: دیرآمدی! شانس زیادی نداری ولی باید هر چه سریع تر عمل شوی شاید بتوانیم مانع کور شدنت شویم.»

وضعیت فریده بهتر از خواهرش فریبا نیست. او نیز بازمانده از تحصیل است. دست چپش به شکل مادرزادی معلولیت دارد، دکترش گفته اگر سه عمل بر روی کتف، آرنج و مچ انجام شود، شانس بهبودی بالا خواهد بود. هزینه عمل‌ها برای مرحله اول 30 میلیون تومان در بیمارستان دولتی برآورد شده؛ نیاز شدید فریبا و فریده به عمل‌های جراحی در حالی است که دو برادر او متاهل و کارگرند و زندگی هاشان را به سختی می‌گذرانند، یکی از برادرهایشان معتاد و متورای است و مادرشان نیز پیر و مبتلا به فشار خون است. فریبا برای نجات از نابینایی کامل و فریده برای نجات از معلولیت، به مهرورزی شما خوبان امیدوارند.