سرطان زیبایی‌اش را گرفت، کاش جانش را نگیرد تا بماند برای فرزندانش

چگونه به ساحل نجات برسد زهرا؟ او که پارو بر آب رفته و کشتی شکسته‌اس در هنگامه طوفان! چگونه زنده بماند مادر سه کودکی که فقر، تمامی راه‌هایش به زندگی را بسته و ناامیدش کرده! می‌گویند سرطان از اضطراب و استرس می‌آید، می‌گویند توده‌های سرطانی ذره‌های اندوه‌ و قطره‌های اشک‌اند که جمع می‌شوند و ناگهان به شکل غده‌ای بدخیم! از گوشه‌ بدن آدم بینوایی سربرمی‌آورند. اگر همه اینها که می‌گویند درست باشد، تن رنجور و تکیده زهرا، سینه‌هایی که حالا جز حفره‌ای از جایشان نمانده، مناسب‌ترین مکان برای این توده‌ها و غده‌هاست!

زهرا مادر جوانی است که تن شعله ور کودک 12 ساله‌اش را به آغوش کشیده تا خاموشش کند! کودکی که به تنگ آمده بود از نداشتن همه چیز! و خودش را آتش زد تا مجبور نباشد یک عمر مثل پدرش زندگی کند. پدری که همه سهمش از دارایی دنیا چرخ دستی‌اش بود که آن را هم فروخت تا داروهای زنش را بخرد و از آن روز، دیگر کسی صدای شکسته مردی که می‌گفت سبزی خوردن! سبزی پلو! را نشنید.

زهرا یک عمر زیر سقفِ نم و نا گرفته و موریانه خورده خانه پدر شوهر زندگی کرد و کوچه را از پشت شیشه شکسته‌ و ترک خورده‌ای که عوض نشد دید. او اینها را دید و بار چنین زیستنی را کشید که بدنش شد جای توده‌های سرطانی!

زهرا مثل هر زن دیگری که بخشی از بدنش را -زیبایی‌اش را از دست بدهد، برای حفره‌هایی که توی سینه‌اش دهان باز کرده اند بسیار ناراحت است اما ای کاش این پایان کار بود! دکتر گفته سرطان بدخیم است و به شروع مرحله جدیدی از درمان نیاز است. درمانی که هزینه‌اش ۲۲ میلیون تومان برآورد شده. 

زهرا کسی را ندارد که دستش به دهانش برسد و بتواند کمکش کند. امید او برای آنکه نمیرد و دو کودکش را در این جهان ترسناک تنها نگذارد، به الطاف شما در تامین هزینه درمانی است که لازم دارد.