علیرضا، میان درد و امید…
علیرضا ۱۴ ساله است، اما زندگی از همان کودکی سختترین آزمونها را پیش رویش گذاشته. او با بیماری دیستروفی عضلانی دوشن دستوپنجه نرم میکند؛ بیماریای که بیرحمانه عضلاتش را یکییکی از کار میاندازد. حالا دیگر پاهایش توان حرکت ندارند، روی ویلچر مینشیند و هر روز با دردهایی که تمامی ندارند، چشم به آیندهای نامعلوم دوخته است.
اما به آینده امید دارد…
علیرضا برای جلوگیری از پیشرفت بیماری، تحت درمان است، اما داروهایش کمیاب و گراناند. هزینهی درمان او، از جمله تهیه داروها و انجام آزمایش ها، ۳۰ میلیون تومان برآورد شده است. اما پدرش، که تنها یک نگهبان سادهی چاه آب در روستاست، و مادرش که خود بیمار و ناتوان است، توان تأمین این هزینه را ندارند.
اما برای ما، میتواند فقط یک دست یاری باشد… نوری که امید را در چشمان این پسر دوباره زنده کند.
بیایید کنار علیرضا بایستیم، تا امیدش خاموش نشود… تا دردهایش از دوشش برداشته شود.