صدیقه، زنی که دریا همه چیز را از او گرفت… جز امید
آدمی برای زنده ماندن و زندگی کردن باید وصل باشد، به آدمی، به خانهای، اتاقی، پنجرهای. باید وصل باشد به ماندن، دل بسته کسی بودن و آرزو داشتن. صدیقه اما به هیچ چیز وصل نیست. هر چه عشق بود، هر چه صدا و خنده بود، همه در آن غروب گند بدشکل، در قعر تاریکی مدفون شد.
هر زمان که صدیقه به دریا میرود تا برای شوهر و پسرش فاتحه بخواند، به این فکر میکند که آدمی صاحب هیچ چیز نیست و همه چیز فقط امانتی بوده که زمان و روزگار با بی رحمی پس گرفته.
شوهر صدیقه ماهیگیر بود؛ روی قایق یکی از اهالی کار میکرد و گاهی هم پسر نوجوانش را با خود میبرد تا کمکش کند. آن روز هم امیرحسین با او به دریا رفته بود.
محمد و پسرش در مسیر برگشت بودند که دریا طوفانی شد، باران و تگرگ میبارید و موجهای خشمگین سر به قایق میکوفتند و مسیرش را منحرف میکردند.
صدیقه پریشان و نگران کنار ساحل زانو زده بود و دعا میکرد. ساعتها گذشت، دریا آرام شد اما محمد و پسرش نیامدند. صدیقه و دخترش هر روز توی ساحل به انتظار بودند تا شاید گروه گشت خبری از عزیزانشان بیاورد.
صدیقه زار میزد و طول ساحل را به دنبال تکه لباسی، کلاهی یا لنگه کفش آشنایی میگشت اما دریا خسیس شده بود و بیرحم. نه جنازهشان را پس داد و نه حتی نشانهای که صدیقه به یادگاری بردارد.
گذران زندگی برای او با زخمی ابدی در قلب و با دستان خالی دشوار شد و چون نتوانست اجاره خانه را پرداخت کند به خانه مادرش رفت. خانه کوچکی که با وجود برادر و بچههایش، فضای مناسبی برای او و دخترش نگین نیست.
صدیقه شروع کرد به یادگیری حرفه خیاطی. هوش و پشتکارش به یاریش آمد تا بتواند در مدتی کوتاهی ماهر شود از تولیدیها سفارش بگیرد، مشکل اما نداشتن چرخ صنعتی و ملزومات آن یعنی میز، قیچی، اتوی مخصوص و ... است.
طبق برآورد او خرید هر آنچه برای شروع کار لازم است، نزدیک به ۴۰ میلیون تومان هزینه دارد.
این مادر رنج کشیده و دل سوخته، برای احیای زندگی برای ادامه زیستن به خاطر دخترش، به حمایت شما خوبان امیدوار است.





اخبار مهرآفرین
از دریچه علم
مهر تیوی
انتشارات مهرآفرین
امداد و آبادانی
مهر و آسایش
پنجشنبههای مهرورزی
نمی گذاریم خاموش شوند
فرشته باش
حامی شو
کمکم کن
یک آجر
کمک نقدی
کمک غیر نقدی
حضور داوطلبانه
شماره حساب ها
شعب مهرآفرین
مراکز مهرآفرین
اطلاعات تماس
فرصت های شغلی
