پیش از آنکه «مرگ زیبا» انتخاب شود، زندگی را هدیه کنیم
خانهشان بیشتر شبیه قبرستانی متروک است تا سرپناهی برای زندگی. چهار دیواری نمگرفتهای در یکی از روستاهای اهواز، بدون امکانات، بدون گرما، بدون امید.
جز چند گونی ضایعات، چیزی در این خانه پیدا نمیشود؛ حاصل سه روز کار طاقتفرسای سمیه.
سمیه، مادریست تنها با دو دختر بیمار.
آیدا ۱۶ ساله است و زمستان امسال، سرماخوردگیاش تبدیل به ذاتالریه شد. سرفههایش بند نمیآید؛ چون گاز خانه قطع بود و سمیه توان پرداخت قبض را نداشت.
الناز ۱۹ ساله، با درد معدهای همیشگی، هر بار با دیدن خون در دستشویی میترسد و به مادرش میگوید:
«از اینکه سرطان ذره ذره منو بکشه متنفرم… کاش راه کوتاهتری بود.»
این خانه مدتیست که دیگر فقط سرپناه نیست، محل فکر کردن به پایان است.
دخترها از درمان خستهاند، از فقر بیپایان، از رنجهایی که حتی پزشک ندیدهاند.
آیدا نامش را گذاشته بود: «مرگ زیبا»
مرگی که نه از روی بیرحمی، که از روی خستگی انتخاب شده بود…
سمیه ابتدا مخالفت کرد، بر سر و سینه زد، اما وقتی دید برای خرید یک دستگاه سبزیخردکن و یخچال ساده تا شاید کار آبرومندانهای بهجای جمع کردن ضایعات شروع کند، هیچکس را ندارد… کوتاه آمد.
او هنوز دلش با مرگ نبود. هنوز باور داشت دخترهایش برای رفتن خیلی جواناند.
به خودش گفت:
شاید هنوز امیدی باشد… شاید کسی پیدا شود… شاید خدا صدایم را بشنود.
در همان لحظه، صدای اذان از منارههای «علی بن مهزیار» در کوچه پیچید.
سمیه گونی زباله را بست و شماره آیدا را گرفت.
سمیه فقط به ۴۰ میلیون تومان نیاز دارد؛
برای درمان دخترانش، و برای شروع یک زندگی شرافتمندانه.
برای آنکه «مرگ زیبا» انتخاب نشود، بیایید با هم زندگی را به این خانه برگردانیم.
فرصت کمک همینجاست. زندگی را همین حالا هدیه بدهیم.