اخبار زیر پوست شهر مهرآفرین
در جریان تازه های مهرآفرین باشید
جداکردن پسر کوچک از مادر شیشه ای
جداکردن پسر کوچک از مادر شیشه ای
|
0 دیدگاه
|
سه شنبه ۲۶,مرداد,۱۳۹۵
|
1612 نفر
بازهم اعتیاد مادر به مواد مخدر شیشه و پرخاشگری و ... باعث شد مددکاران نوزادی کوچک را از خانواده جدا و به بهزیستی تحویل دهند.
به گزارش خبرنگار مهر ، ماجرا از آنجا آغاز شد که نوزاد پسری آبان ماه سال گذشته در یکی از بیمارستان جنوب شهر تهران متولد شد که مادرش مواد مخدر شیشه مصرف می کرد و مجرد بود.
این موضوع از سوی مسئولان بیمارستان به واحد مددکاری گزارش شد که دلیلی بود برای عدم ارائه گواهی ولادت کودک... مددکاران موسسه خیریه مهرآفرین به محض مطلع شدن از این موضوع به سراغ مادر امیر رفتند تا از ماجرا اطمینان پیدا کنند و وارد عمل شوند.
لیلا مادر نوزاد در بیمارستان ادعا کرد که نامزدش او را با بچه ای که در شکم داشته ترک کرده و رفته است.
وی دومین دختر خانواده ای پرآسیب بود؛ با خواهری معتاد و مطلقه و پدری که در اثر سکته مغزی ناتوان شده است. مادر سمیه تنها عضو سالم خانواده، وقتی متوجه شد قرار است مددکاران نوزاد را به بهزیستی تحویل بدهد، پادرمیانی کرد و قول داد به اسم خودش برای بچه شناسنامه بگیرد و از او نگهداری کند.
اما مدتی بعد مشخص شد که این اتفاق هرگز نیفتاده و امیر کوچک، همچنان بی شناسنامه مانده است.
برهمین اساس مددکاران در بازدیدهای مکرر از محل زندگی سمیه، متوجه شدند او با مردی به نام صابر رابطه دارد. صابر که خود مصرف کننده و فروشنده مواد مخدر بود، در کنار این خانواده زندگی می کرد.
سرانجام با مشاوره های متعدد، لیلا راضی شد همراه خواهرش به کمپ ترک اعتیاد برود. او ۳ دوره در کمپ ماند و در این مدت مادرش با حمایت موسسه مهرآفرین، از کودک مراقبت می کرد. اما وقتی از کمپ بیرون آمد، با وجود این که درمان شده بود، باز هم در اثر ادامه ارتباط با صابر، لغزش کرد و به مواد مخدر آلوده شد و این بار مصرف موادش بیشتر هم شده بود.
لیلا به دلیل شخصیت بسیار پرخاشگر، دائم با دیگر اعضای خانواده دعوا می کرد؛ شیشه های خانه را می شکست؛ امیر را کتک می زد و خلاصه باعث می شد هربار صاحبخانه آنها را جواب کند به همین دلیل آنها مجبور بودند دائم از این خانه به آن خانه اسباب کشی کنند و دراین میان کودک بیش از همه آسیب می دید.
کار به جایی رسید که دیگر هیچکس به آنها خانه نمی داد و مجبور شدند چندروزی را در پارک زندگی کنند. و درنهایت موسسه به خاطر امیر برای آنها خانه ای گرفت و مدتی در آنجا ساکن شدند.
اما تمامی این مشکلات و مصرف زیادمواد از سوی مادر کودک منجر به این شد که مددکاران وضعیت امیر را به ۱۲۳گزارش دهند چون دیگر امیدی به اصلاح مادرش وجود نداشت.
همزمان اقدامات واگذاری کودک به سازمان بهزیستی درحال انجام بود. بالاخره این اقدامات نتیجه داد و پای اورژانس اجتماعی به میان آمد و امیر کوچک از خانواده اش جدا و به بهزیستی تحویل داده شد.
به گزارش خبرنگار مهر ، ماجرا از آنجا آغاز شد که نوزاد پسری آبان ماه سال گذشته در یکی از بیمارستان جنوب شهر تهران متولد شد که مادرش مواد مخدر شیشه مصرف می کرد و مجرد بود.
این موضوع از سوی مسئولان بیمارستان به واحد مددکاری گزارش شد که دلیلی بود برای عدم ارائه گواهی ولادت کودک... مددکاران موسسه خیریه مهرآفرین به محض مطلع شدن از این موضوع به سراغ مادر امیر رفتند تا از ماجرا اطمینان پیدا کنند و وارد عمل شوند.
لیلا مادر نوزاد در بیمارستان ادعا کرد که نامزدش او را با بچه ای که در شکم داشته ترک کرده و رفته است.
وی دومین دختر خانواده ای پرآسیب بود؛ با خواهری معتاد و مطلقه و پدری که در اثر سکته مغزی ناتوان شده است. مادر سمیه تنها عضو سالم خانواده، وقتی متوجه شد قرار است مددکاران نوزاد را به بهزیستی تحویل بدهد، پادرمیانی کرد و قول داد به اسم خودش برای بچه شناسنامه بگیرد و از او نگهداری کند.
اما مدتی بعد مشخص شد که این اتفاق هرگز نیفتاده و امیر کوچک، همچنان بی شناسنامه مانده است.
برهمین اساس مددکاران در بازدیدهای مکرر از محل زندگی سمیه، متوجه شدند او با مردی به نام صابر رابطه دارد. صابر که خود مصرف کننده و فروشنده مواد مخدر بود، در کنار این خانواده زندگی می کرد.
سرانجام با مشاوره های متعدد، لیلا راضی شد همراه خواهرش به کمپ ترک اعتیاد برود. او ۳ دوره در کمپ ماند و در این مدت مادرش با حمایت موسسه مهرآفرین، از کودک مراقبت می کرد. اما وقتی از کمپ بیرون آمد، با وجود این که درمان شده بود، باز هم در اثر ادامه ارتباط با صابر، لغزش کرد و به مواد مخدر آلوده شد و این بار مصرف موادش بیشتر هم شده بود.
لیلا به دلیل شخصیت بسیار پرخاشگر، دائم با دیگر اعضای خانواده دعوا می کرد؛ شیشه های خانه را می شکست؛ امیر را کتک می زد و خلاصه باعث می شد هربار صاحبخانه آنها را جواب کند به همین دلیل آنها مجبور بودند دائم از این خانه به آن خانه اسباب کشی کنند و دراین میان کودک بیش از همه آسیب می دید.
کار به جایی رسید که دیگر هیچکس به آنها خانه نمی داد و مجبور شدند چندروزی را در پارک زندگی کنند. و درنهایت موسسه به خاطر امیر برای آنها خانه ای گرفت و مدتی در آنجا ساکن شدند.
اما تمامی این مشکلات و مصرف زیادمواد از سوی مادر کودک منجر به این شد که مددکاران وضعیت امیر را به ۱۲۳گزارش دهند چون دیگر امیدی به اصلاح مادرش وجود نداشت.
همزمان اقدامات واگذاری کودک به سازمان بهزیستی درحال انجام بود. بالاخره این اقدامات نتیجه داد و پای اورژانس اجتماعی به میان آمد و امیر کوچک از خانواده اش جدا و به بهزیستی تحویل داده شد.
منبع:
خبرگزاری مهر
دیدگاه ها
بیشتر بخوانید