در آخرین لحظه
هر چه مواد توی خانه داشت را آورد و گذاشت مقابلش. بیاختیار لبهایش را میگزید و عرق سردی روی بدنش نشسته بود. تردید داشت و میترسید اما به خودش دلداری میداد که اگر چند دقیقه تحمل کند، کار تمام است و برای همیشه خلاص میشود. به اطرافش نگاه کرد، به عروسک کثیفی که دست و پا نداشت و گوشه اتاق افتاده بود. به عکس خاک گرفتهای از نوزادی سارا و صنم که در نهایت بیسلیقگی با چسپ سبز رنگی به دیوار چسپیده بود. شروع به کشیدن کرد، دود را فرو میداد و احساس میکرد که حشرات ریزی در رگهایش آرام آرام راه میروند و پخش میشوند. خاطرات زندگی پر محنتش که بخش بیشتر آن در اعتیاد و سرقت و روسپی گری گذشته بود از مقابل چشمانش گذشت. به کشیدن ادامه داد، درد توی قفسه سینهاش پیچید، بدنش داغ و داغتر میشد، میدانست که وقتش رسیده اما برای اطمینان بلند شد تا پلاستیک و طناب را هم بیاورد. تلو تلو میخورد که پایش رفت روی عروسک صنم و صدایش که میگفت: «عروسک خوشگل من، بشین کنار دل من، شب شد لالا کن» سکوت وهم آلود اتاق را شکست. با شنیدن صدای عروسک، فکری به خاطرش رسید، تلفن را برداشت و به اورژانس اجتماعی کرمان زنگ زد و با صدایی که همراه با خرخر گلو بود گفت: « من دارم میمیرم، دو تا دختر کوچولو دارم که کسی رو ندارن، خونه عمهشون هستن، برید و با خودتون ببریدشون. عمهشون آدم درستی نیست، مثل من که نبودم.» گوشی از دست راحله افتاد و همان جا تموم کرد. ماموران اوژانس اجتماعی به سرعت به سمت خانهای که راحله در آن لحظه آخر آدرسش را داده بود حرکت کردند. خانه عجیبی بود! 4 سگ بزرگ و عصبانی از حیات خانه مراقبت میکردند. با وجود اصرار مامورها در باز نشد و عمه بچهها سارا دختر بزرگتر را توسط چند مرد از خانه فراری داد. مشغول فراری دادن صنم بود که مامورها رسیدند و بچه را از او پس گرفتند. صنم چند ماه است که در خانه مهر کرمان زندگی میکند. پدرش را هرگز ندیده و غم از دست دادن مادر، خودکشی او بشدت عذابش میدهد. او در این خانه از خدمات پزشکی، بازی درمانی، کلاس نقاشی و ورزش استفاده میکند، غذای خوب و کافی میخورد و حالش قابل قیاس با روزهای اول پذیرش نیست. خانه مهر کرمان، سقف امن و آرام دخترهای زیادی است که متحمل شدیدترینِ رنج ها شده اند. محروم از وجود پدر و مادر موثر به این خانه، به مهرآفرین، به ما و شما پناه آوردهاند. کمکهای شما به ادامه فعالیتهای این خانه و برخورداری کودکانش از نعمت زندگی که بدیهیترین حق هر انسانی است، کمک میکند.