در یک قدمی فروش توسط پدر!
برس لاک را روی ناخن های کوچکش میکشم، توی آن لباس صورتی خوشرنگ به فرشته ها می ماند، از من می خواهد که کتاب قصه اش را بخوانم، بغلش می کنم و از آنچه می بینم قلبم به درد می آید، روی دست ها و پاهای لطیف کودکانه اش، جای سوختگی سیگار و چیزی شبیه سیخ مشهود است. مادر آتنا نزدیک به یک سال است که خانه را ترک کرده، پدرش نیز کارتن خواب است. بعد از رفتن مادر، آتنا سقفی برای زندگی نداشت و کسی نبود که از او مراقبت کند، به همراه پدر آواره پاتوق های خطرناک شوش و مولوی شد و در این مدت، انواع آزارها و آسیب ها را تجربه کرد. پدر که آتنا را دست و پا گیر خودش می دید، تصمیم گرفت او را بفروشد. آتنای سه ساله در یک قدمی فروش بود که زنی فرشته نجاتش شد، او که با موسسه مهرآفرین آشنایی داشت، با پرداخت پول، پدر آتنا را از تصمیمش منصرف کرد و کودک را به موسسه آورد. آتنای زیبا در مهد مهر کرج ساکن شد تا با کمک خدمات مشاوره ای و پزشکی، زخمها و دردهای جسم و روحش را التیام دهد. می کوشیم برایشان خانواده باشیم! صدای آواز بچه ها که در حال تمرین نمایش موزیکال بودند، فضای مهد را پر کرده بود، پسری که لباس گلابی به تن داشت جلو آمد و سلام کرد، خودش را توی آغوشم انداخت و شعری که حفط کرده بود را برایم خواند. گونه اش را بوسیدم و توی دلم از خدا تشکر کردم. روزها و ماههای اولی که مهیار به مهد مهر کرج آمد، بشدت مضطرب بود و گریه میکرد؛ با مربی و کودکان مهد ارتباط برقرار نمیکرد و دائما در حال نزاع و پرخاشگری بود. مهیار 4 ساله و قربانی اعتیاد والدین است، اسفند سال پیش بود که مادرش بعد از 12 سال مصرف مواد به دلیل فشار خون بالا فوت کرد. پدر مهیار هم مصرف کننده تریاک است و به رغم تلاشهای مددکار مهرآفرین، تمایلی به بهبود ندارد. به گواه همسایهها پس از مرگ مادر، مهیار کوچولو ساعتها در خانه تنها میماند و گریه میکرد. از فروردین سال جاری که به مهد مهر کرج آمده، پیشرفت های چشمگیری در زمینه آموزش، تربیت، وضعیت روانی و جسمانی داشته. هدف مهرآفرین در تاسیس مراکز شبه خانواده از جمله مهدهای مهر، حمایت از کودکان بدسرپرست، و فراهم کردن محیطی به دور از آسیب برای تربیت و آموزش آنهاست؛ هدفی که به حمایت شما محقق میشود.