می‌روی قبل از آنکه مرا به نام بخوانی

می‌روی قبل از آنکه مرا به نام بخوانی

سرنوشت تلخ از همان روزهای اول تولد گریبانشان را می‌گیرد و رها نمی‌کند. نوزدان ناخواسته‌ای هستند که مادرانشان رهایشان می‌کنند قبل از آنکه نامی بر آنها بگذراند. حمیدرضا، یکی از همین نوزدان است. او تنها دو ماه داشت، وقتی همسایه از صدای گریه او که لحظه‌ای قطع نمی‌شد، وارد خانه شد و فهمید که پدر و مادرش او را رها کرده و رفته‌اند. والدین حمیدرضا هر دو کارتن‌خواب هستند. او، تنها قربانی اعتیاد والدینش نیست، خواهرش سه ساله بود که به دلیل بی‌توجهی مادر، تریاک خورد و فوت کرد. مسئولیت نگهداری از حمیدرضا بر عهده عمه او بود که 24 سال داشت. موسسه مهرآفرین، با تامین شیرخشک، پوشک و لباس نوزاد سعی کرد از عمه حمیدرضا در نگهداری و مراقبت از او حمایت کند. بعد از گذشت 2 سال شرایط تغییر کرد. عمه حمیدرضا جوان بود و تصمیم داشت ازدواج کند اما هیچ مردی او را با وجود برادرزاده‌اش نمی‌پذیرفت. حمیدرضا بعد از ازدواج عمه به خانه مادربزرگ رفت. پیرزن بداخلاق و معتادی که کار خرید و فروش مواد هم می‌کرد و تا کودک را از سر خود باز کند و صدای گریه‌هایش را ببرد، به او تریاک ‌داد و معتادش کرد. پسرک بینوا هر روز رنگ پریده‌تر و مریض‌تر می‌شد تا اینکه یک روز کارش به بیمارستان کشید. مادربزرگ او را به اورژانس برد و دیگر به سراغش نیامد. بیمارستان، مهرآفرین را در جریان وضعیت او قرار دارد. مددکار مهرآفرین در رفسنجان، کودک را به خانه ماهنوش برد. حمیدرضا الان 8 سال دارد و ساکن خانه مهر رفسنجان است. او بعد از خانه ماهنوش به اینجا آمد چون شرایطش تغییر نکرده بود. چون مادری که او امیدداشت روزی به سراغش بیاید، مرده بود و پدرش هم فاصله‌ای با مرگ نداشت. حمیدرضا به مدرسه می‌رود، فوتبال بازی می‌کند و پسر سلامت و خوبی است. رندگی و سلامت او و دوستانش در خانه مهر مادر رفسنجان را مدیون شما همراهان خوب مهرآفرین هستیم. اگر حمایت شما از خانه‌های مهر مهرآفرین در سراسر کشور نبود، تیره‌روزی این کودکان پایانی نداشت و زندگی‌شان پر رنج و محنت می‌گذشت و با مرگی تلخ به پایان می‌رسید.