اخبار مهرآفرین
در جریان تازه های مهرآفرین باشید
رهایی جوان بیمار از غل و زنجیر پدر و نامادری/ گزارش مداخله مددکاری در مورد پرونده جوانی که در وضعیتی اسفبار نگهداری میشد
رهایی جوان بیمار از غل و زنجیر پدر و نامادری/ گزارش مداخله مددکاری در مورد پرونده جوانی که در وضعیتی اسفبار نگهداری میشد
|
0 دیدگاه
|
چهارشنبه ۲۴,شهریور,۱۴۰۰
|
659 نفر
یکی از روزهای زمستان سال۹۸ وقتی مددکار مهرآفرین برای بازدید و تشکیل پرونده به منزل خانوادهای رفت که از طریق یک خیریه دیگر معرفی شده بود، با صحنهای تکاندهنده و شوکآور مواجه شد.
شیرین و داوود، مادر و پدر خانواده، هر دو در آستانه ۵۰ سالگی و به کار دستفروشی مشغول بودند. ابوالفضل پسر ۲۰ ساله آنها، قبل از گرفتن دیپلم ترک تحصیل کرده و به کارگری مشغول بود و زهرا خواهر کوچکترش هم محصل کلاس یازدهم بود.
اما صحنهای که مددکار را شوکه کرد، وضعیت فرزند اول خانواده یعنی محمد بود.
این جوان ۲۵ ساله را پدر و مادرش با غل و زنجیر به دیواری نزدیک سرویس بهداشتی بسته بودند و در شرایط بسیار نامناسب و غیر انسانی نگهداری میکردند. محمد با صدایی که دیگر شبیه صدای انسان نبود، از درد و گرسنگی ناله میکرد. تنها وسیلهای که برای محافظت از سرما در اختیار محمد گذاشته بودند یک پتوی نازک و کثیف و یک بالش بود.
مددکار با مشاهده ظاهر لاغر و نحیف محمد متوجه سوتغذیه او شد و همچنین آثار زخم زنجیر بر روی دستهای نحیف او کاملا مشخص بود.
وقتی مددکار از خانواده علت این رفتار خشونتبار را پرسید معلوم شد که محمد حاصل ازدواج اول داوود است. او از کودکی دچار اختلال روانپزشکی بوده اما پدر و نامادری به بهانه بالا بودن مخارج درمان، او را در گوشه خانه محبوس کردهاند. محمد ماهها در این وضعیت قرار داشت و از نظر تغذیه و بهداشت نیز به او رسیدگی نشده بود.
در واقع به جای درمان و مراقبت، مورد رفتارهای خشونت آمیز اعضای خانواده واقع شده بود.
در چنین شرایطی مددکار به سرعت وارد عمل شد. او گزارش جامعی از معلول آزاری این خانواده و خشونتی که محمد متحمل شده بود تهیه و به نماینده قضائی موسسه ارائه کرد.
از طریق این گزارش و پس از صدور حکم قضائی، محمد از بند رها و در بیمارستان روانپزشکی بستری شد.
بعد از طول درمان ۵ ماهه و گذراندن مراحل توانبخشی و بازیابی سلامت جسمانی و روانی، محمد ترخیص و به خانواده بازگردانده شد. در مدت بستری محمد در بیمارستان، اعضای خانواده او طی مشاورههای متعددی که با مددکار و روانشناس داشتند متوجه اشتباه خود شده و فرزند را با روی باز پذیرفتند.
در این جلسات ماهیت بیماری روانی و طرز صحیح رفتار با بیمار به پدر، نامادری و خواهر و برادر محمد جوان آموزش داده شد.
حالا بعد از گذشت یک سال، محمد بهبودی نسبی یافته تا جایی که به دستفروشی مشغول شده و کمک حال پدر است. او با تغذیه مناسب، وزن گرفته و قویتر شده است. داروهایش را مصرف میکند و از زندگی خود راضی است و نسبت به مددکار مهرآفرین که باعث خلاصیاش از وضعیت پیشین شده، احساس قدردانی میکند.
دیدگاه ها
بیشتر بخوانید