اخبار مهرآفرین
در جریان تازه های مهرآفرین باشید
روزگار سخت «سهیلا» رو به پایان است/ دستهایی که نجات بخش شدند
روزگار سخت «سهیلا» رو به پایان است/ دستهایی که نجات بخش شدند
|
0 دیدگاه
|
سه شنبه ۰۴,آبان,۱۳۹۵
|
1960 نفر
سهیلا دارای معلولیت جسمی - حرکتی است. دو بار ازدواج کرده و دارای ۴ فرزند است که ۳ فرزندش در مراکز بهزیستی نگهداری می شوند دوسال است که مواد مصرف نمی کند و دوست دارد روزی بچه ها کنارش باشند.
به گزارش خبرنگار مهر، سهیلا ۴۲ ساله دارای معلولیت جسمی - حرکتی این روزها به همراه فرزند ۲ ساله اش «سمانه» در کوچه پس کوچه های محله امامزاده یحیی زندگی می کند. خانه اش حدودا ۴۵ متر است که این سرپناه نیز توسط یکی از خیرین برای وی تهیه شده است.
زندگی سهیلا ماجراهای زیاد و البته پیچیده ای دارد. از مرگ اقوام گرفته تا اعتیاد، خودکشی، طلاق و .....
وی با اشاره به زندگی پدر و مادرش و تولد ۸ فرزند، می گوید: از این تعداد ۴ نفر از خواهر و برادرهایم طی سال های اخیر فوت کرده اند.
سهیلا در خصوص نحوه فوت خواهرها و برادرانش می گوید: یکی از برادرانم در سن ۱۲ سالگی از پشت بام افتاد و فوت کرد. برادر دیگرم در سن ۲۴ سالگی به دلیل تصادف جان خود را از دست داد و یکی از خواهرنم در سن ۱۶ سالگی به علت ایست قلبی فوت کرد. خواهر دیگرم در سن ۲۷ سالگی به دلیل ارث و میراث خود را به دار آویخت.
وی به معلولیت خود اشاره می کند و می گوید: ۳ ساله بودم که به علت تزریق اشتباه آمپول، فلج شدم و در واقع پای راست و دست چپم فلج شد.
سهیلا با بیان اینکه تا سن ۱۲ سالگی، ۶ بار تحت عمل جراحی قرار گرفته ام، می افزاید: با وجود هزینه هایی که پدرم بعد از فلج شدن، برای من کرد اما هیچ گاه نتوانستم به راحتی راه بروم و در این سال ها سختی های بسیاری را تحمل کردم.
وی به ازدواج خود درسال ۷۷ اشاره می کند و می گوید: در سن ۲۶ سالگی با مجید که ۳ سال از من کوچکتر بود در مشهد آشنا شدم و بعد از مدتی با وی ازدواج کردم و زندگی خود را در مشهد شروع کردیم و حدود ۵ سال از زندگی خود را در آنجا گذراندیم.
سهیلا اضافه می کند: در سال ۷۸ نخستین فرزندم به نام ابوالفضل به دنیا آمد و در ادامه و به فاصله یک سال و نیم بعد فرزندهای بعدیمان امیر و سجاد به دنیا آمدند.
وی می افزاید: در سال ۸۲ به دلیل اعتیاد همسرم و به اصرار وی مشهد را به قصد تهران ترک کردیم و در محله پامنار خانه ای به مبلغ ۳ میلیون تومان پول پیش و پرداخت ماهیانه مبلغی اجاره کردیم.
سهیلا با بیان اینکه مجید قبل از ازدواج به صورت تفریحی و گذری تریاک مصرف می کرد، می گوید: در آن زمان بارها به وی هشدار داده بودم که مصرف مواد می تواند وی را معتاد کند اما مجید هیچگاه آن را جدی نگرفت تا اینکه معتاد شد.
وی به شرایط سخت زندگیش در آخرین سال های زندگی مشترکش با مجید اشاره می کند و می گوید: از سال ۸۲ تا اواسط ۸۳ روزهای سختی را داشتیم و چون مجید کاری هم نداشت، توان پرداخت اجاره هم نداشتیم و پولی را که به عنوان پول پیش خانه داده بودیم، کم کم از بین رفت.
سهیلا به طلاقش در روزهای پایانی سال ۸۳ اشاره می کند و می افزاید: بعد از طلاق با ۳ فرزند، آواره خیابان ها شده بودم تا اینکه یک فرد خیر، خانه ای را در حوالی محله امامزاده یحیی برای ما تهیه کرد.
وی می گوید: در سال ۸۵ تصمیم به ازدواج مجدد با فردی به نام سعید گرفتم و وقتی این خبر به گوش مجید (همسر اولم) رسید، وی سراسیمه خود را به منزل ما رساند و دور از چشمانم ۴۰ گرم کراک را در پشت کمد خانه ما جاسازی کرد و پس از ترک وی از منزل؛ پلیس به خانه ما مراجعه و مرا دستگیر کرد.
سهیلا ادامه می دهد: بعد از این اتفاق، ۳ فرزندم به سازمان بهزیستی تحویل داده شدند و من نیز روانه زندان اوین شدم. در ابتدا به ۲۰ سال حبس محکوم شدم که در نهایت با پیگیری های مادرم و ارائه مدارک پزشکی معلولیتم و البته اسناد و مدارک، محکومیتم ۷ ماه بیشتر طول نکشید.
وی در ادامه می گوید: بعد از آزاد شدنم از زندان به سازمان بهزیستی مراجعه کردم ولی آنها از دادن فرزندانم ممانعت کردند و اعلام کردند که من شرایط نگهداری از آنها را ندارم.
سهیلا می افزاید: سرانجام در سال ۸۹ با سعید که ۳ سال از من کوچکتر بود و علی رغم مخالفت خانواده اش ازدواج کردم و بعد از مدتی فرزند اولم از سعید به نام «سمانه» به دنیا آمد.
وی با اشاره به مشکلات زندگیش پس از ازدواج با سعید، می گوید: بعد از به دنیا آمدن مونا، مخالفت های خانواده سعید شدیدتر شد تا جایی که سعید برای بر نگشتن به خانواده اش به سراغ مواد مخدر رفت تا شاید خانواده اش از وی دست بکشند ولی این پایان ماجرا نبود چرا که در نهایت من از سعید خواستم که به خانواده اش برگردد.
سهیلا هم اینک با دختر دو ساله اش در محله امامزاده یحیی در خانه ای که یکی از خیرین برای وی تهیه کرده است زندگی می کند و در روزهای آینده باید این خانه را ترک کند.
این پایان زندگی سهیلا و ۴ فرزندش نیست چرا که وی پس از ترک مجید معتاد شده بود و تا دوسال پیش تریاک مصرف می کرد و هم اکنون با حمایت های موسسه خیریه مهرآفرین تحت درمان قرار گرفته است.
زهرا موسی خانی، مددکار موسسه خیریه مهرآفرین با اشاره به شرایط سهیلا می گوید: وی به مدت ۵ سال به تریاک اعتیاد داشته و مدتی است که قرص اپیوم را جایگزین کرده است.
موسی خانی با بیان اینکه سهیلا مدرک فوق دیپلم حقوق دارد، ادامه می دهد: موسسه هم اکنون مراحل درمان وی را پیگیری می کند و با توجه به شرایط سهیلا و تمایل وی به نظر می رسد در آینده نیز درمان وی از طریق قرص اپیوم ادامه داشته تا در نهایت قرص ها نیز قطع شوند.
مددکار موسسه خیریه مهرآفرین می افزاید: ارائه خدمات مددکاری، تامین شیرخشک و پوشک، توزیع مواد غذایی، پروتینی و خواروبار و مشاوره های روانشاختی و روانشانسی بخشی از خدمات موسسه محسوب می شود.
وی با بیان اینکه سهیلا از۱۶ اسفند سال گذشته تحت حمایت موسسه قرار گرفته است، می گوید: در حال حاضر وی با کمک موسسه و همچنین یارانه نقدی زندگی خود را می گذارند ضمن اینکه ۳ فرزند وی از همسر اولش نیز همچنان در بهزیستی نگهداری می شوند و در ایام تعطیلات می توانند در کنار مادرشان باشند.
به گزارش خبرنگار مهر، سهیلا ۴۲ ساله دارای معلولیت جسمی - حرکتی این روزها به همراه فرزند ۲ ساله اش «سمانه» در کوچه پس کوچه های محله امامزاده یحیی زندگی می کند. خانه اش حدودا ۴۵ متر است که این سرپناه نیز توسط یکی از خیرین برای وی تهیه شده است.
زندگی سهیلا ماجراهای زیاد و البته پیچیده ای دارد. از مرگ اقوام گرفته تا اعتیاد، خودکشی، طلاق و .....
وی با اشاره به زندگی پدر و مادرش و تولد ۸ فرزند، می گوید: از این تعداد ۴ نفر از خواهر و برادرهایم طی سال های اخیر فوت کرده اند.
سهیلا در خصوص نحوه فوت خواهرها و برادرانش می گوید: یکی از برادرانم در سن ۱۲ سالگی از پشت بام افتاد و فوت کرد. برادر دیگرم در سن ۲۴ سالگی به دلیل تصادف جان خود را از دست داد و یکی از خواهرنم در سن ۱۶ سالگی به علت ایست قلبی فوت کرد. خواهر دیگرم در سن ۲۷ سالگی به دلیل ارث و میراث خود را به دار آویخت.
وی به معلولیت خود اشاره می کند و می گوید: ۳ ساله بودم که به علت تزریق اشتباه آمپول، فلج شدم و در واقع پای راست و دست چپم فلج شد.
سهیلا با بیان اینکه تا سن ۱۲ سالگی، ۶ بار تحت عمل جراحی قرار گرفته ام، می افزاید: با وجود هزینه هایی که پدرم بعد از فلج شدن، برای من کرد اما هیچ گاه نتوانستم به راحتی راه بروم و در این سال ها سختی های بسیاری را تحمل کردم.
وی به ازدواج خود درسال ۷۷ اشاره می کند و می گوید: در سن ۲۶ سالگی با مجید که ۳ سال از من کوچکتر بود در مشهد آشنا شدم و بعد از مدتی با وی ازدواج کردم و زندگی خود را در مشهد شروع کردیم و حدود ۵ سال از زندگی خود را در آنجا گذراندیم.
سهیلا اضافه می کند: در سال ۷۸ نخستین فرزندم به نام ابوالفضل به دنیا آمد و در ادامه و به فاصله یک سال و نیم بعد فرزندهای بعدیمان امیر و سجاد به دنیا آمدند.
وی می افزاید: در سال ۸۲ به دلیل اعتیاد همسرم و به اصرار وی مشهد را به قصد تهران ترک کردیم و در محله پامنار خانه ای به مبلغ ۳ میلیون تومان پول پیش و پرداخت ماهیانه مبلغی اجاره کردیم.
سهیلا با بیان اینکه مجید قبل از ازدواج به صورت تفریحی و گذری تریاک مصرف می کرد، می گوید: در آن زمان بارها به وی هشدار داده بودم که مصرف مواد می تواند وی را معتاد کند اما مجید هیچگاه آن را جدی نگرفت تا اینکه معتاد شد.
وی به شرایط سخت زندگیش در آخرین سال های زندگی مشترکش با مجید اشاره می کند و می گوید: از سال ۸۲ تا اواسط ۸۳ روزهای سختی را داشتیم و چون مجید کاری هم نداشت، توان پرداخت اجاره هم نداشتیم و پولی را که به عنوان پول پیش خانه داده بودیم، کم کم از بین رفت.
سهیلا به طلاقش در روزهای پایانی سال ۸۳ اشاره می کند و می افزاید: بعد از طلاق با ۳ فرزند، آواره خیابان ها شده بودم تا اینکه یک فرد خیر، خانه ای را در حوالی محله امامزاده یحیی برای ما تهیه کرد.
وی می گوید: در سال ۸۵ تصمیم به ازدواج مجدد با فردی به نام سعید گرفتم و وقتی این خبر به گوش مجید (همسر اولم) رسید، وی سراسیمه خود را به منزل ما رساند و دور از چشمانم ۴۰ گرم کراک را در پشت کمد خانه ما جاسازی کرد و پس از ترک وی از منزل؛ پلیس به خانه ما مراجعه و مرا دستگیر کرد.
سهیلا ادامه می دهد: بعد از این اتفاق، ۳ فرزندم به سازمان بهزیستی تحویل داده شدند و من نیز روانه زندان اوین شدم. در ابتدا به ۲۰ سال حبس محکوم شدم که در نهایت با پیگیری های مادرم و ارائه مدارک پزشکی معلولیتم و البته اسناد و مدارک، محکومیتم ۷ ماه بیشتر طول نکشید.
وی در ادامه می گوید: بعد از آزاد شدنم از زندان به سازمان بهزیستی مراجعه کردم ولی آنها از دادن فرزندانم ممانعت کردند و اعلام کردند که من شرایط نگهداری از آنها را ندارم.
سهیلا می افزاید: سرانجام در سال ۸۹ با سعید که ۳ سال از من کوچکتر بود و علی رغم مخالفت خانواده اش ازدواج کردم و بعد از مدتی فرزند اولم از سعید به نام «سمانه» به دنیا آمد.
وی با اشاره به مشکلات زندگیش پس از ازدواج با سعید، می گوید: بعد از به دنیا آمدن مونا، مخالفت های خانواده سعید شدیدتر شد تا جایی که سعید برای بر نگشتن به خانواده اش به سراغ مواد مخدر رفت تا شاید خانواده اش از وی دست بکشند ولی این پایان ماجرا نبود چرا که در نهایت من از سعید خواستم که به خانواده اش برگردد.
سهیلا هم اینک با دختر دو ساله اش در محله امامزاده یحیی در خانه ای که یکی از خیرین برای وی تهیه کرده است زندگی می کند و در روزهای آینده باید این خانه را ترک کند.
این پایان زندگی سهیلا و ۴ فرزندش نیست چرا که وی پس از ترک مجید معتاد شده بود و تا دوسال پیش تریاک مصرف می کرد و هم اکنون با حمایت های موسسه خیریه مهرآفرین تحت درمان قرار گرفته است.
زهرا موسی خانی، مددکار موسسه خیریه مهرآفرین با اشاره به شرایط سهیلا می گوید: وی به مدت ۵ سال به تریاک اعتیاد داشته و مدتی است که قرص اپیوم را جایگزین کرده است.
موسی خانی با بیان اینکه سهیلا مدرک فوق دیپلم حقوق دارد، ادامه می دهد: موسسه هم اکنون مراحل درمان وی را پیگیری می کند و با توجه به شرایط سهیلا و تمایل وی به نظر می رسد در آینده نیز درمان وی از طریق قرص اپیوم ادامه داشته تا در نهایت قرص ها نیز قطع شوند.
مددکار موسسه خیریه مهرآفرین می افزاید: ارائه خدمات مددکاری، تامین شیرخشک و پوشک، توزیع مواد غذایی، پروتینی و خواروبار و مشاوره های روانشاختی و روانشانسی بخشی از خدمات موسسه محسوب می شود.
وی با بیان اینکه سهیلا از۱۶ اسفند سال گذشته تحت حمایت موسسه قرار گرفته است، می گوید: در حال حاضر وی با کمک موسسه و همچنین یارانه نقدی زندگی خود را می گذارند ضمن اینکه ۳ فرزند وی از همسر اولش نیز همچنان در بهزیستی نگهداری می شوند و در ایام تعطیلات می توانند در کنار مادرشان باشند.
دیدگاه ها
بیشتر بخوانید