اخبار مهرآفرین
در جریان تازه های مهرآفرین باشید
افتتاح کانکسهای آموزشیِ کودکان کار، به همت رییس کمیته اجتماعی شورای شهر و شهرداری منطقه 20
علیرضا با دست های کوچکش، هم خشتهای آجر را قالب میزند و هم مشق مینویسد. او تا نیمههای شب در کوره آجرپزی کار میکند و به ازای هر یک تُن آجری که قالب میزند، فقط هزار تومان دستمزد میگیرد...
علیرضا با دست های کوچکش، هم خشت های آجر را قالب میزند و هم مشق مینویسد. او تا نیمههای شب در کوره آجرپزی کار میکند و به ازای هر یک تُن آجری که قالب میزند، فقط هزار تومان دستمزد میگیرد. او در کنار دهها کودک همسن و سال خودش، در کانکسی که شهرداری منطقه 20 برایشان در حیاط یک درمانگاه تعبیه کرده، نقاشی میکشد و در جواب فاطمه دانشور، رییس کمیته اجتماعی شورای شهر که میپرسد آرزویش چیست، می گوید: « فقط دوست دارم درس بخونم!» بقیه همکلاسیهایش حتی به اندازه او هم آرزویی ندارند؛ یا اصلا نمیدانند آرزو چیست، چرا که هرشب با خانواده پرجمعیتشان، در اتاقی 9 متری کنار هم میخوابند و با 50 خانوار ساکن روستای محمودآباد، همگی از یک سرویس بهداشتی و یک حمام مشترک استفاده میکنند.مجبورند هرروز پای پیاده، مسافت زیادی را در میان گل و لای و مسیر صعبالعبوری که به کورههای آجرپزی خاورشهر منتهی میشود، طی کنند و در هوای آلودهای که نفس کشیدن را دشوار میکند، در ازای مبلغی ناچیز، به ساعتهاکار سخت تن بدهند. با این وجود آنها هنوز کودکاند، اگرچه از سوء تغذیه رنج میبرند، اگرچه به جای کفش، دمپایی به پا دارند و لباس هایشان کهنه و رنگ و رورفته است، هنوز در چشمهایشان معصومیت و شادابی موج میزند، هنوز محجوب و خجالتی اند و هنوز از دیدن مداد رنگی و اسباب بازی ذوق زده میشوند. امروز هم از حضور این همه آدم غریبه که برای بازدید به کلاسشان آمدهاند متعجب شدهاند؛ از این که نوازش میشوند و مورد محبت قرار میگیرند.
علیرضا بین این غریبهها فقط یک نفر را میشناسد؛ خانمی که هرچند وقت یکبار به دیدنشان میآید و امروز دختر کوچکش را هم با خودش آورده است. او فاطمه دانشور است، رییس کمیته اجتماعی شورای شهر تهران که بیش از یک سال است برای بهبود وضعیت کودکان کار حاشیهنشین، و برای گرفتن تسهیلاتی از شهرداری برای ارتقای وضعیت بهداشتی و آموزشی آنها تلاش میکند. حالا امروز این کودکان از دو کلاس آموزشی تمیز و بزرگ و یک اتاق بازی که در کانکس ها تعبیه شدهاند، خوشحال و هیجان زدهاند. آنها برای ساعتی از محیط خشن و آلوده کورهها دور میشوند و همین طور از خانههای کوچک خشتیشان که از کمترین امکانات بهداشتی و رفاهی هم بیبهرهاند.
با این وجود این بچهها تنها بخش کوچکی از جامعه کودکان کاری هستند که در منطقه 20 تهران، در بدترین شرایط زیست محیطی مجبور و مشغول به کار و زندگیاند. فاطمه دانشور میگوید: « این منطقه هفت کوره دارد اما این کانکسها فقط کودکان شاغل در یک کوره را تحت پوشش قرار داده است و ما تلاش میکنیم چنین فضاهایی را برای تمام بچههایی که شرایطی نظیر این کودکان دارند ایجاد کنیم. کودکان این مناطق از نظر بهداشتی و آموزشی به شدت در مضیقه هستند؛ مرگ های ناشی از اسهال و شبه وبا در اینجا بسیار شایع است و آمارهایی که از شیوع ایدز و سایر بیماریهای عفونی خطرناک بین کودکان کار گزارش میکنند، زنگ خطری است که لزوم آموزش برای پیشگیری، معاینهها و مراقبتهای بهداشتی مستمر را در مورد این کودکان گوشزد میکند. »
چرا وزارت کار قانون منع کار کودک را اجرا نمیکند؟
کودکانی که به کانکسها میآیند با همت معلمان و پزشکان داوطلب انجمن یاریگران خورشید، هم از نظر آموزشی و فرهنگی، و هم از نظر بهداشتی و درمانی مورد توجه قرار میگیرند. آنها به همت شهرداری منطقه 20 تسهیلات آموزشی و امکانات بازی دریافت میکنند و حتی صاحب کفش و لباس نو میشوند. اما صدها کودک دیگر، در همین منطقه جنوبی تهران و در یک قدمی وزارتخانههای مسئول، حتی از همین امکانات ابتدایی هم محرومند. سوال اصلی این است که آیا هیچ قانون حمایتی برای این کودکان وجود ندارد؟
فاطمه دانشور میگوید:« ما قانون منع کار کودک داریم و در چنین شرایطی، سوال من از وزارت کار این است که چه کسی باید قانون منع کار کودک را اجرا کند؟ چرا با وجود چنین قانونی، ما هنوز کارفرمایانی داریم که این کودکان را به کار میگیرند؟ اجرای این قانون به عهده وزارت کار است ولی در این سالها آیا بازرسی از وزارت کار آمده که این موضوع را پیگیری کند؟ دستمزد این کودکان چطور محاسبه میشود؟ چهرههای این بچهها گویای سوء تغذیهشان است، از نظر رشد نسبت به سنشان فاصله دارند و در ضمن اغلب شان بدسرپرست هستند و مورد آزار والدینشان هم قرار میگیرند.آیا وزارت کار، وزارت بهداشت و وزارت آموزش و پرورش، اقدامی برای سر و سامان دادن به وضعیت اشتغال غیرقانونی، تغذیه و وضعیت نامناسب بهداشتی و کمبودهای آموزشی این کودکان کردهاند؟»
شاید علت همه این نقصانها و بیتوجهیها این است که ما هنوز در کشورمان نهاد حمایت ازکودک تأسیس نکردهایم و در تدوین حقوق شهروندی هم سهم جدی به کودکان اختصاص ندادهایم. دانشور از این کمتوجهی،چنین نتیجهگیری میکند که سیاستگذاران ما هنوز مسئله کودک راجدی نگرفتهاند چرا که دربرنامه پنجم هم چندان اشارهای به کودکن شده بود. البته او امیدوار است که برنامه در حال تدوین ششم، نگاه جدیتری به مقوله کودک داشته باشد چرا که اگر در رأس، سیاست گذاران ما نسبت به این موضوع حساسیت نشان ندهند، مدیران واحدهای اجرایی هم هیچ اقدام جدی انجام نخواهند داد.
حل معضل کودکان کار با مشارکت مردم و بنگاه های اقتصادی
برای گروه خبرنگاران و اعضای کمیته اجتماعی شورای شهرکه از کوره راههای خاکی عبور میکنند تا به محل زندگی کودکان کاربرسند، باورِ وجودِ چنین محیط زندگی، درست چسبیده به کلان شهر تهران بهتآور است. افراد پیر و مریض، کودکان خردسال و زنان در این بخش روستا مجبورند برای استفاده از سرویس بهداشتی مشترک، که البته چندان هم بهداشتی نیست، مسافت زیادی را پیاده طی کنند و همگی از یک حمام آلوده و کوچک برای استحمام استفاده کنند.
رییس کمیته اجتماعی شورای شهرمیگوید:«آخرین آماری که از کودکان کار داریم، یعنی حدود 13 هزار نفر، متعلق به سال 89 است و این آمار واقعی نیست و باید به روز شود. قرار است در آمارگیری جدیدی که با همکاری سازمان رفاه شهرداری تهران و NGOهای فعال در این زمینه صورت میگیرد، کودکان کار زیرزمینی هم لحاظ شوند.»
او البته خوش بین است که با جدیتر شدن مسئولیت پذیری اجتماعی شرکتها و بنگاههای اقتصادی، وضعیت کودکان کار هم تغییر کند و این مستلزم فعال شدن سه رأس مثلثی است که طبق معاهده جهانی ملبورن، برای ارتقای کیفیت زندگی شهروندان، باید با یکدیگر مشارکت و همکاری کنند: نهادهای مدنی مثل NGO ها، دولت و نهادهای عمومی مثل وزارتخانههای مسئول و بنگاههای اقتصادی. به گفته این نماینده شورای شهر تهران، اتفاق خوبی که در این حوزه رخ داده این است که برای اولین بار درکشور، موضوع مسئولیت پذیریا جتماعی شرکتها درشورای شهر مصوب شده و شهرداری ملزم به رعایت آنشده است؛ طبق یکی از مفاد این مصوبه، پیمانکاران طرف قرارداد با شهرداری به هیچ وجه نباید کودکان را به کار بگیرند و اگر شرکتی از این قانون تخطی کند شهرداری موظف است قراردادش را با آن شرکت فسخ کند.
گرچه برای فعال شدن هر سه رأس مثلث، نیاز است که مردم نیز نسبت به زندگی سخت این کودکان حساس شوند و این چالش را، در حقیقت مترادف با چالشهای زندگی شخصی خودشان جدی تلقی کنند چرا که بیماریهای اجتماعی اگر درمان نشوند، در درازمدت، گریبان همه افراد جامعه را خواهند گرفت. مردم از طریق همکاری با موسسات خیریه و NGO های فعال در زمینه کودکان کار، میتوانند قدم مثبت و اثر گذاری در راستای رفع این معضل اجتماعی بردارند.
دانشور که دختر کوچکش را در تمام این بازدید طولانی شرکت داده، او را در کنار کودکان کار روی نیمکتها نشانده و داخل خانههای کوچک و نمور آنها برده است، میگوید:« امروز دخترم را همراهم آورده ام تااین محیط و وضعیت زندگی این کودکان را مشاهده کند چرا که کودکان ما باید نیکوکاری را یاد بگیرند، فرزندان ما باید دستگیری از یکدیگر، بهفکر هم بودن را آموزش ببیند. آنها امروز نگاه میکنند و فردا، وقتی بزرگ شدند عمل میکنند. از سوی دیگر آنها با دیدن زندگی سخت دیگر انسانها، قدر داشته هایشان را بهتر میدانند و بیشتر شکرگزار خدا خواهند بود. هرچند خداوند، یاریگر همه انسانه است؛ حتی این کودکان که در شرایط سخت، هم کار میکنند وهم درس میخوانند؛ شایدما نیز پِیکی ازجانب اوباشیم برای یاری رساندن به این کودکان.»
http://khabarfarsi.com/ext/11543350
- کانکسهای آموزشیِ
- کودکان کار
- رییس کمیته اجتماعی
- شورای شهر
- فاطمه دانشور
- NGO
- بهداشتی
- بنگاههای اقتصادی
دیدگاه ها
بیشتر بخوانید