تباهی زندگی و مرگ؛ سرنوشت تلخ سپیده ،قربانی کودک آزاری

تباهی زندگی و مرگ؛ سرنوشت تلخ سپیده ،قربانی کودک آزاری | 0 دیدگاه | دوشنبه ۲۳,خرداد,۱۳۹۰ | 1396 نفر

دو سال پیش بود که برای سرکشی به مددجویان تحت پوشش به روستاهای اطراف اراک رفتیم و سپیده را در وضعیتی اسفناک یافتیم ، بسته به تیرک چوبی میان طویله ، بیمار و معلول ، با بدنی نحیف و پر از عفونت !
موضوع حساسیتمان را برانگیخته بود ، با پدرش صحبت کردیم ، وی مدعی شد سپیده از بدو تولد معلول بوده و مادرش در حین زایمان فوت نموده است . به او اطمینان خاطر دادیم که می خواهیم به سپیده کمک کنیم ، اما وقتی خواستیم او را به تهران منتقل و در بیمارستانی بستری کنیم با مخالفت های شدید پدر مواجه شدیم ، موضوع برایمان عجیب شد ! او که تا چند لحظه پیش دائم طلب کمک می کرد !
با همسایه ها صحبت کردیم و پی به واقعیتی تلخ بردیم ، پدر معتاد سپیده برای تهیه ی موادش از وی منبع در آمدی ساخته بود! تحت شرایط سختی پدر را مجاب نمودیم برای انتقال سپیده به تهران همراه ما رضایت دهد و البته در نهایت با گرفتن 100 هزار تومان رضایت داد و خود نیز همرا ما شد.
سپیده 45 روز در بیمارستان امام خمینی تهران بستری شد و عجیب آن که پزشک معالج در تشخیص بیماری وی ناکام مانده بود، تیم پزشکی تشکیل شد ، نتایج وحشتناک تر از حد تصور ما بود ! سپیده در هنگام تولد همچون اکثر نوزادان سالم به دنیا آمده بود ! و در سنین 4_2 سالگی بر اثر اصابت سر با شی سنگین به این حال و روز درآمده بود، این انتهای ماجرا نبود ، سپیده اعتیاد داشت و به همین دلیل بدنش در مقابل داروها مقاوم بود ، تمام بدن وی به دلیل زندگی در شرایط نامطلوب و غیر بهداشتی عفونت داشت ، مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بود و. . .
در پیگیری های بعدی متوجه شدیم تمام این بلاها را پدرش بر سرش آورده بود !!!
پس از بهبود نسبی سپیده وی را از بیمارستان ترخیص نمودند ، تحت هیچ شرایطی نمی خواستیم وی را به پدرش بازگردانیم ، در نتیجه با مراکزی که از کودکان معلول نگهداری می کردند وارد مذاکره شدیم ، در ابتدا با مخالفت های پدر مواجه شدیم به ناچار به وی اطمینان خاطر دادیم ماهانه مبلغی را به وی خواهیم داد ، با بهزیستی محل سکونت سپیده  تماس گرفتیم و ایشان عنوان نمودند قادر به پذیرش سپیده نیستند چرا که یکبار وی را بستری نموده اند ولی پدرش وی بازستانده است .
با مراکز خصوصی در تهران وارد مذاکره شدیم و ایشان نیز رضایت پدر را می خواستند اما وی حتی با پول هم رضایت نمی داد سپیده در تهران بماند.

مسئله را با چندین حقوقدان در میان گذاشتیم ، می خواستیم به صورت قانونی از سپیده نگهداری کنیم ، که به گفته ی وکلا این امر امکان پذیر نبود چرا که در هر حال پدر و جد پدری قیم فرزند خویش است و ما تنها می توانیم سرپرستی سپیده را بر عهده داشته باشیم که آن هم چندان محکم نیست چراکه هر زمان پدر اراده کند می تواند حق سرپرستی واگذار شده را فسخ نماید!!!!!!
چاره ای نبود سپیده باید باز می گشت ! نماینده مهرآفرین در استان مرکزی موظف شد هفته ای دوبار به وضعیت سپیده از نزدیک رسیدگی نماید ، مهرآفرین ماهانه مبلغی را به حساب پدر وی پرداخت می کرد تا با این ترفند اجازه ی ورود به خانه را به همکار ما بدهد.
هفته ی گذشته از طریق نماینده مان متوجه شدیم سپیده مجدد بیمار گشته او را به مرکز نگهداری از معلولین ساوه منتقل نمودیم ، طی آزمایشات انجام شده مشخص شد  متاسفانه وی به شیشه اعتیاد داشته  است .
امروز صبح طی تماس تلفنی مرکز نگهداری کودکان ساوه خبر فوت وی را دریافت کردیم ، او از زندان تن رها شد . . .

  • کودک آزاری
  • معلولین
  • حق سرپرستی

    دیدگاه ها

    بیشتر بخوانید

    نظر شما چیست؟