ماجرای مرگ دانش‌آموز ۱۱ساله بوشهری چه بود؟

ماجرای مرگ دانش‌آموز ۱۱ساله بوشهری چه بود؟ | 0 دیدگاه | سه شنبه ۲۲,مهر,۱۳۹۹ | 841 نفر
ماجرای مرگ دانش‌آموز ۱۱ساله بوشهری چه بود؟
«خودکشی پسر ۱۱ساله به خاطر گوشی موبایل»؛ این خبری است که این روزها در شبکه‌های اجتماعی دست به‌دست می‌شود و از سرنوشت تلخ پسر ۱۱ساله‌ای به نام سیدمحمد حکایت دارد که دست به اقدام هولناکی زد و جانش را از دست داد. اما مهم‌ترین پرسش این است که آیا او واقعا به خاطر گوشی موبایل دست به این کار زده است؟

دانش‌آموز بوشهری
همشهری آنلاین - محمد جعفری: سیدمحمد موسوی‌زاده، دانش‌آموز کلاس پنجم یکی از مدرسه‌های شهرستان دیّر استان بوشهر بود. او در خانواده فقیری زندگی می‌کرد. پدرش که صیاد بود، از حدود ۴سال قبل از ناحیه کمر به مشکل خورد و خانه‌نشین شد. از آن به بعد بود که زندگی برای این خانواده ۶نفره سخت‌تر شد.

سیدمحمدِ ۱۱ساله بزرگ‌ترین فرزند خانواده بود. او ۳برادر دیگر به نام‌های علی‌اصغر -۵ساله، حسین-۳ساله و رضا -۲ساله دارد. هرچند بیکاری و از کارافتادگی پدر زندگی را برای این خانواده سخت کرده بود اما مهم‌ترین سختی این خانواده وضعیت علی‌اصغر بود. او از زمانی که به دنیا آمده، دچار معلولیت ذهنی است. نگهداری از او و تامین هزینه‌ها کمرشکن بود و پدرِ از کار افتاده خجالت‌زده همسر و فرزندانش بود. در چنین شرایطی بود که مادرِ خانواده تصمیم گرفت جور پدر را کشیده و گلیم خانواده را از آب بیرون بکشد. او که زن سختکوشی است، به‌عنوان کارگر کار می‌کرد و با تلاش‌هایش توانسته بود جوابگوی نیازهای اولیه خانواده باشد. پدر و مادر چشم امیدشان به سیدمحمد بود تا زودتر بزرگ شود و بتواند مسئولیت خانواده را به دوش بکشد.

حادثه باورنکردنی
زندگی خانواده موسوی‌زاده با هر سختی که بود ادامه داشت. تا اینکه چند روز قبل حادثه‌ای باورنکردنی اتفاق افتاد. مادر برای کار از خانه بیرون رفته بود و پدر با ۳فرزند خردسالش در خانه بود. از وقتی که کرونا، مدرسه‌ها را به تعطیلی کشانده و دانش‌آموزان را خانه‌نشین کرده، سیدمحمد هم از طریق موبایل و شبکه شاد در خانه درس می‌خواند.

آن روز اما پدر متوجه حضور او در خانه نشد. یکی از اقوام نزدیک این خانواده که نخواست نامی از او برده شود آنچه را که اتفاق افتاد از زبان پدر سیدمحمد اینطور بازگو می‌کند: «فکر می‌کردم سیدمحمد بیرون از خانه است. بلند شدم به آشپزخانه بروم که صحنه وحشتناکی دیدم. پسرم طنابی پلاستیکی دور گردنش پیچیده و روی زمین افتاده بود. خودم را کنارش رساندم و دیدم دیگر نفس نمی‌کشد. هنوز نمی‌دانستم چه اتفاقی افتاده است. باورم نمی‌شد که پسرم جانش را از دست داده است. خوب که دور و اطرافم را نگاه کردم، دیدم او طناب پلاستیکی را به دستگیره پنجره آشپزخانه بسته و یک بشکه پلاستیکی هم زیر پایش قرار داده و به این شکل جانش را از دست داده بود.» درست در همان لحظات بود که مادرش هم از راه رسید.

خودکشی به خاطر موبایل؟
خیلی زود خبر مرگ هولناک سیدمحمد همه‌جا پیچید و شبکه‌های اجتماعی پر شد از خبری با عنوان «خودکشی پسر ۱۱ساله به خاطر گوشی موبایل». یکی از اقوام نزدیک سیدمحمد در این‌باره می‌گوید:« سیدمحمد، پسری آرام و متین بود. هیچ‌کس از او تندی یا پرخاشگری ندیده بود. او معمولا بزرگ‌تر از سنش رفتار می‌کرد و هیچ‌کس باورش نمی‌شود که او به خاطر یک گوشی خودکشی کرده باشد و احتمالا آنچه اتفاق افتاده یک حادثه است.»

 او ادامه می‌دهد:« وقتی در این‌باره از پدر سیدمحمد پرسیدم، او گفت پسرش آن روز در آشپزخانه مشغول بازی بود و به‌احتمال زیاد قصد بازی داشته و ناخواسته این بلا را سر خودش آورده است.» او درباره نقل قول‌هایی که گفته می‌شود سیدمحمد به خاطر موبایل خودکشی کرده، می‌گوید:« وقتی پدرش را دیدم در دستش گوشی موبایل بود. او قسم می‌خورد که این گوشی برای سیدمحمد است و او با آن کارهای مدرسه‌اش را انجام می‌داد و به خاطر موبایل خودکشی نکرده است.»

این اظهارات در شرایطی است که تصاویری از چت‌های سیدمحمد با معلمش منتشر شده که نشان می‌دهد او برای انجام کارهای مدرسه‌اش گوشی در اختیار داشته اما ظاهرا گوشی خراب بوده و وی نمی‌توانست فیلم و عکس ارسال کند.

حالا همه در دیر و بردستان درباره این حادثه تلخ صحبت می‌کنند اما هیچ‌کس به درستی از آنچه اتفاق افتاده، اطلاع ندارد. فامیل نزدیک این خانواده می‌گوید:« فقر در خانواده سیدمحمد بیداد می‌کرد. مادر خانواده به سختی کار می‌کرد و ۲ نفر خیر هم ماهانه مبلغ ناچیزی به‌عنوان کمک خرج به آنها می‌دادند. اقوام و آشنایان هم هر کس در حد وسعش به آنها کمک می‌کرد. حالا همه می‌گویند شما چطور فامیلی بودید که برای سیدمحمد یک گوشی موبایل نخریدید؟» 

در همین حال سیدعادل موسوی‌زاده، پدر محمد درباره این حادثه گفت: من زیر نظر بهزیستی دیّر مستمری‌بگیر هستم و وضع مالی خوبی ندارم اما با این وضع هر چه در توانم بوده، برای خانواده‌ام کم نگذاشته‌ام. فرزندم تنها یک گوشی داشت که خودم برایش خریده بودم و با آن تکلیف‌های مدرسه‌اش را انجام می‌داد. اخیرا این گوشی خراب شد و از من خواست گوشی نو برایش تهیه کنم که قول دادم در اولین فرصت برای او بخرم. با اینکه مدرسه هم اعلام کرد که برای دانش‌آموزان تبلت خریداری می‌کنیم اما تاکنون هیچ گوشی و تبلتی از مدرسه دریافت نکرده‌ایم. اگر چه محمد هر روز درخواست خرید گوشی نو و تبلت داشت، اما هنوز برای ما انگیزه این اقدام فرزندم مشخص نشده که او برای چه دست به‌خودکشی زده است.

واکنش آموزش و پرورش
به‌دنبال وقوع این حادثه هولناک، روابط عمومی آموزش و پرورش شهرستان دیر در اطلاعیه‌ای اعلام کرد که دلیل خودکشی سیدمحمد موسوی‌زاده عدم‌دسترسی به تلفن همراه نبوده است. در این اطلاعیه آمده است:« با توجه به تحقیق و بررسی‌های میدانی و جمع‌آوری مستندات، نامبرده از روز بازگشایی مدارس در ۱۵ شهریورماه تا روز حادثه کار آموزشی خود را از طریق شبکه شاد با تلفن همراهی که توسط شخص مدیر مدرسه در فروردین‌ماه ۹۹ به ایشان اهدا شده بود، انجام می‌داد.» 

در ادامه این اطلاعیه آمده است:«این دانش‌آموز تا آخرین ساعات روز حادثه در سامانه شاد به‌صورت فعال و در کلاس‌های درس مجازی آن‌لاین حضور داشته که تمامی مستندات، اعم از فایل‌های صوتی، تصویری و تکالیف و تمرین‌های درسی دانش‌آموز در گروه درسی موجود است. ضمنا نامبرده جزو دانش‌آموزان بی‌بضاعت و کم‌برخوردار بوده که در سال‌های تحصیلی به‌صورت مکرر مورد حمایت مدرسه و انجمن اولیا و مربیان آموزشگاه بوده است و خانواده‌اش نیز این موضوع را تأیید می‌کند.»

دلنوشته معلم سیدمحمد
مرگ خودخواسته نوجوان ۱۱ساله افکار عمومی را جریحه‌دار کرده و بسیاری با خانواده او ابراز همدردی می‌کنند. یکی از این افراد، معلم اوست. خانم معلم در دلنوشته‌ای که در صفحه شخصی‌اش منتشر شده، نوشته است: «خسته بودم. به‌خودم گفتم دیگه از تدریس غیرحضوری بدترم داریم؟ روزگار ازین سخت‌ترم هست؟ داشتم عکس‌های فعالیت‌های بچه‌ها در گروه (شاد) را نگاه می‌کردم تا با پیام‌ها کلیپ بسازم. پیام سیدمحمد را دیدم که می‌گفت؛ اجازه گوشی من خرابه، اجازه گوشی من عکس نمی‌گیره، فیلم ارسال نمی‌کنه ... دیروز آقای مدیر بهم زنگ زد و گفت سیدمحمد از دنیا رفته و من الان نشستم پای گروه بدون تدریس، بدون تکلیف... از این به بعد کی وسط تدریس ریاضی بپره و بگه من گوشیم خرابه؟ کی بعد از وویسای روخوانی فارسی بچه‌ها بگه من نمی‌تونم وویس بذارم. کی بعد از کنفرانس‌های مطالعات بچه‌ها بگه خانم معلم عزیزم من چطوری فیلم ارسال کنم. الان کی و چطوری منو آروم کنه؟ الان می‌فهمم که روزگار ازین سخت‌تر هم هست؛ سخت‌تر از نداشتن گوشی، نداشتن صاحب گوشیه.»

دیدگاه ها

بیشتر بخوانید

نظر شما چیست؟