اخبار زیر پوست شهر مهرآفرین
در جریان تازه های مهرآفرین باشید
فاصله بهاران تا خاوران
فاصله بهاران تا خاوران
|
0 دیدگاه
|
شنبه ۱۱,دی,۱۳۹۵
|
1584 نفر
یک گزارش، به یک شهر، یک
کشور و مسئولان و مردم برای هزاروهزارمینبار تلنگری میزند که غیر از
خودشان، در کنارشان شهروندانی هستند که به هر دلیلی از جمله اعتیاد، جایی
برای زندگی ندارند و از کارتنخوابی به نوع دیگری از زندگي یعنی گورخوابی
رسیدهاند. همین اتفاقات اما بهانهای شد تا مجموعهای همچون شهرداری تهران
که سالهاست با ایجاد گرمخانه و مراکز بازپروری بهدنبال تغییری در این
شرایط است، عملکرد خود را در بازدید خبرنگاران و گرفتن گزارش مرور کند و
نشان دهد. شهرداری تهران، برعکس برنامههای شبگردی که سهشنبه شبها برگزار
میشود، برنامهای برای بازدید از یک مرکز بازپروری بهاران و یک گرمخانه
تقریبا جاافتاده را هماهنگ کرد. اگرچه هردو مرکز را خبرنگاران بارها دیده
بودند و این دو مرکز هماهنگشدهترین و مجهزترین مجموعههای بهاران و
گرمخانهها هستند، اما همین هم برای نشاندادن مشتی از خروار خوب بود.
از ترس وسوسه بيرون نمیرویم
مرکز بهاران هرندی، جزء اولین مجموعههای بهاران بود كه شهردار تهران نشست خبریاش را در آنجا گذاشت؛ فضایی که بسیاری از کارتنخوابهای محلهها و پارکهای همانجا را جذب کرد و حالا آنها میگویند یک سال، ٩ ماه یا چند ماه بیشتر و کمتر است که برای چندمینبار متوالی پاک شدهاند، اما اینبار فرق دارد. من نمیدانم اینکه حاضران در بهاران میگویند «بهاران فرق دارد» را دفعات قبل هم گفتهاند یا نه، اما حال خوب بسیاری از ساکنان این مجموعه هتلگونه نشان میدهد حالشان واقعا خوب است. میگویند بهاران یک تفاوت اساسی با همه کمپهای قبلی دارد و آن اینکه، اینجا میتوانند کار و بااحترام زندگی کنند. نمیدانند تا چه زمانی میتوانند در بهاران بمانند، اما همین که شهرداری تابهحال آنها را بیرون نینداخته و آنها در جایی امن و پاک باقی مانده و میتوانند کار کنند برایشان اتفاق مهمی است. همین پاکی و ترس از وسوسه دوباره آنها را اینجا نگه داشته است. علی میگوید هشتماهی است که اینجاست و میگوید حالش خیلی خوب است و کار خیاطیاي که در بهاران دارد، راضیکننده است، اما نمیتواند آنجا را کامل رها کند. میگوید میرود بیرون و به خانواده هم سر میزند، ولی شب دوباره برمیگردد. محسن بههمراه یک نفر دیگر از قبل کمی نواختن موسیقی را بلد بوده و حالا اینجا پرورشش داده و کلاس موسیقی راه انداختهاند. میگوید خیلی راحت میشود توی همین محله هرندی و شوش مواد را دوباره گرفت و شروع کرد، اما او دیگر نمیخواهد، چون در این مدت دوباره شخصیت پیدا کرده است. او یکی از انبوه معتادانی بوده که در همین پارک هرندی ولو و ازدسترفته بوده اما حالا برای خودش کار و درآمد دارد و میتواند به کسی چیزی یاد بدهد. آنهایی که امروز در مراکز بهاران هستند، محصول تشویق به ترک چندهزار معتاد در یکسال گذشتهاند که از یک سال تا چند ماه پاکی را تجربه کردهاند؛ چه پسربچههایی که دفعه دوم و سوم ترکشان است و چه ناصر که بعد از ٣٢ سال مصرف و ٤٢ بار ترک حالا رنگورویش باز شده و آب زیر پوستش رفته و در بهاران کارگاه معرق دارد. آنهایی که مثل ناصر ارتباطشان با خانواده قطع نشده و مدارک هویتی دارند، هنوز راههای اتصالشان به زندگی باز است و میتوان بیشتر روزنههای امید را در آنها دید.
اضافهبار ٤٠٠ نفری شوش برای خاوران
خبرنگاران در این سالها بارها به «خاوران» رفتهاند؛ گرمخانهای با ظرفیتی نسبتا خوب، اما در جایی نامناسب که چندبار با اعتراضات مردمی بسته و باز شده است. الزام و اجبار محیطی و شناخت کارتنخوابها تاکنون این گرمخانه را در این نقطه از تهران (محله خاوران- افسریه) نگه داشته است. خیابانهای تاریک و دیوارهای سوخته و سیاهشده از آتش محوطه بیرونی خاوران حکایت از ماندگاری این ميهمانان بدونبرنامه درانتظار دارد. ساعت از ١١ گذشته و وقتی خبرنگاران میرسند، جمعی حدودا ٣٠ نفره بیرون در، خمار و کثیف و گرسنه، نیمهنشسته و نیمهایستاده در سرما منتظرند. حضور خبرنگاران و عکاسان دلیلی بر سرعت در کار و بردن یکباره آنها به داخل سالن میشود. مراحل ثبتنام، شستوشو، تحویل وسایل، تحویل لباس، گرفتن غذا و در نهایت گرفتن پتو و خوابیدن کنار همدیگر خیلی سریع طی میشود. یکی از مسئولان گرمخانه میگوید خاوران برای ٦٠٠ نفر ظرفیت دارد، اما از وقتی محله اوراقچیهای شوش را بههم ریختهاند، بیش از ٤٠٠ کارتنخواب معتاد و غیرمعتاد به این تعداد اضافه شدهاند و در این زمستان تقریبا هر شب حدود هزار نفر ظرفیت را جوابگو هستند و به همین دلیل است که تعداد زیادی روی زمین و کنار هم خوابیدهاند. حضور ما در آن ساعت، خوابشان را بههم زده و خیلیها سرشان را از زیر پتو بیرون آوردهاند و تعدادی هم رغبت میکنند با ما حرف بزنند. اینکه لباسها و پتوها در این بازدیدها نو میشوند و شبهای دیگر شرایط چیز دیگری است را در بازدیدهای قبلی هم گفتهاند. توضیح پیمانکار این است که پتوها هفتهای یکبار و لباسها دو روزی یکبار شسته میشوند، اما حرف کارتنخوابها که از قضا برای مسئولان و بسیاری از خبرنگاران هم چندان قابلاعتماد نیست، حکایت از وجود شپش و کثیفی دارد.
توروخدا بگید ٥ صبح بیرونمون نکنن
بسیاری از آنهایی که سر از پتوها درآورده و باالتماس با خبرنگاران صحبت میکنند، یک خواسته بیشتر ندارند: «تو رو خدا بهشون بگید ما رو پنج صبح بیرون نندازن، هوا سرده، چند روز قبل که بارون میاومد، بازم همون ساعت بیرونمون کردن و یخ زدیم». توضیح مدیر امور مددسراهای شهرداری تهران درباره زود بیرونکردن هزار کارتنخواب یکباره با هم، این است: «این افراد که معمولا معتاد هستند، خماریشان از نیمههای شب بالا میزند و نمیتوانند بمانند و اگر در خاوران بمانند، برای تأمین موادشان همان اطراف که محلات مسکونی است، میروند و آنها نمیخواهند این اتفاق بیفتد؛ بههمیندلیل زودتر پروسه خروج (تحویل لباس و خوردن صبحانه) را طی کرده و سوار اتوبوس میشوند. اتوبوسها هم آنها را معمولا در نزدیکی مراکز گذری DIC پیاده و رها میکند». او درباره کثیفبودن پتوها هم میگوید: «پتوها هر بار با مواد شوینده خیلی قوی شستوشو میشوند و بههمیندلیل پس از مدت کوتاهي از شکل و رنگ میافتند و به نظر کثیف و فرسوده میآیند؛ درصورتیکه با وجود این شرایط آلوده نیستند». به گزارش «شرق»، بهاران و خاوران، در عین مشترکبودن در یک حوزه کاری تفاوت بسیاری دارند. بهاران با تعدادی اندک، هزینهای نامعلوم، خروجیهای انگشتشمار، با امید، بهبودیافتگان را در آغوش خود نگه داشته و خاوران ساعاتی محدود، سقفی محکم و غذایی کم، اما گرم و پتویی کثیف، اما باز هم گرم را به افراد طردشده میدهد. در میان آنهایی که در بهاران و خاوران هستند، افرادی با داستانهایی شنیدنی هستند که شاید با یک دست و دل مهربان دوباره به زندگی برمیگردند. درست مثل ناصر که میگفت بعد از ٤٢ بار ترک انگار یک نفر او را سِحر و جادو کرده و حالا او زنده است یا مثل ایمان که میگفت یکی از ته خط رسیدههای دروازه غار بوده و همه رفیقهایش در این چند ماه که او در بهاران بوده، مردهاند. نمیتوان خود را لحظهای به جای این افراد گذاشت، اما وقتی با آنها و دغدغههایشان روبهرو میشوی، نگران هم میشوی که اگر روزی دوباره بیرون بروند چه میشود؟ تا کی آنجا میمانند؟ برای بعد از خاوران و بهاران چه باید کرد؟ واقعیت این است که مراکز بازپروری بهاران با ظرفیت زیاد، میهمانانی انگشتشمار و گرمخانه خاوران با ظرفیتی محدود، میهمانانی روی هم سوار شده دارد. این تقابل، یعنی معتادان و کارتنخوابها هنوز در انتخاب خاوران یا بهاران ماندهاند.
از ترس وسوسه بيرون نمیرویم
مرکز بهاران هرندی، جزء اولین مجموعههای بهاران بود كه شهردار تهران نشست خبریاش را در آنجا گذاشت؛ فضایی که بسیاری از کارتنخوابهای محلهها و پارکهای همانجا را جذب کرد و حالا آنها میگویند یک سال، ٩ ماه یا چند ماه بیشتر و کمتر است که برای چندمینبار متوالی پاک شدهاند، اما اینبار فرق دارد. من نمیدانم اینکه حاضران در بهاران میگویند «بهاران فرق دارد» را دفعات قبل هم گفتهاند یا نه، اما حال خوب بسیاری از ساکنان این مجموعه هتلگونه نشان میدهد حالشان واقعا خوب است. میگویند بهاران یک تفاوت اساسی با همه کمپهای قبلی دارد و آن اینکه، اینجا میتوانند کار و بااحترام زندگی کنند. نمیدانند تا چه زمانی میتوانند در بهاران بمانند، اما همین که شهرداری تابهحال آنها را بیرون نینداخته و آنها در جایی امن و پاک باقی مانده و میتوانند کار کنند برایشان اتفاق مهمی است. همین پاکی و ترس از وسوسه دوباره آنها را اینجا نگه داشته است. علی میگوید هشتماهی است که اینجاست و میگوید حالش خیلی خوب است و کار خیاطیاي که در بهاران دارد، راضیکننده است، اما نمیتواند آنجا را کامل رها کند. میگوید میرود بیرون و به خانواده هم سر میزند، ولی شب دوباره برمیگردد. محسن بههمراه یک نفر دیگر از قبل کمی نواختن موسیقی را بلد بوده و حالا اینجا پرورشش داده و کلاس موسیقی راه انداختهاند. میگوید خیلی راحت میشود توی همین محله هرندی و شوش مواد را دوباره گرفت و شروع کرد، اما او دیگر نمیخواهد، چون در این مدت دوباره شخصیت پیدا کرده است. او یکی از انبوه معتادانی بوده که در همین پارک هرندی ولو و ازدسترفته بوده اما حالا برای خودش کار و درآمد دارد و میتواند به کسی چیزی یاد بدهد. آنهایی که امروز در مراکز بهاران هستند، محصول تشویق به ترک چندهزار معتاد در یکسال گذشتهاند که از یک سال تا چند ماه پاکی را تجربه کردهاند؛ چه پسربچههایی که دفعه دوم و سوم ترکشان است و چه ناصر که بعد از ٣٢ سال مصرف و ٤٢ بار ترک حالا رنگورویش باز شده و آب زیر پوستش رفته و در بهاران کارگاه معرق دارد. آنهایی که مثل ناصر ارتباطشان با خانواده قطع نشده و مدارک هویتی دارند، هنوز راههای اتصالشان به زندگی باز است و میتوان بیشتر روزنههای امید را در آنها دید.
اضافهبار ٤٠٠ نفری شوش برای خاوران
خبرنگاران در این سالها بارها به «خاوران» رفتهاند؛ گرمخانهای با ظرفیتی نسبتا خوب، اما در جایی نامناسب که چندبار با اعتراضات مردمی بسته و باز شده است. الزام و اجبار محیطی و شناخت کارتنخوابها تاکنون این گرمخانه را در این نقطه از تهران (محله خاوران- افسریه) نگه داشته است. خیابانهای تاریک و دیوارهای سوخته و سیاهشده از آتش محوطه بیرونی خاوران حکایت از ماندگاری این ميهمانان بدونبرنامه درانتظار دارد. ساعت از ١١ گذشته و وقتی خبرنگاران میرسند، جمعی حدودا ٣٠ نفره بیرون در، خمار و کثیف و گرسنه، نیمهنشسته و نیمهایستاده در سرما منتظرند. حضور خبرنگاران و عکاسان دلیلی بر سرعت در کار و بردن یکباره آنها به داخل سالن میشود. مراحل ثبتنام، شستوشو، تحویل وسایل، تحویل لباس، گرفتن غذا و در نهایت گرفتن پتو و خوابیدن کنار همدیگر خیلی سریع طی میشود. یکی از مسئولان گرمخانه میگوید خاوران برای ٦٠٠ نفر ظرفیت دارد، اما از وقتی محله اوراقچیهای شوش را بههم ریختهاند، بیش از ٤٠٠ کارتنخواب معتاد و غیرمعتاد به این تعداد اضافه شدهاند و در این زمستان تقریبا هر شب حدود هزار نفر ظرفیت را جوابگو هستند و به همین دلیل است که تعداد زیادی روی زمین و کنار هم خوابیدهاند. حضور ما در آن ساعت، خوابشان را بههم زده و خیلیها سرشان را از زیر پتو بیرون آوردهاند و تعدادی هم رغبت میکنند با ما حرف بزنند. اینکه لباسها و پتوها در این بازدیدها نو میشوند و شبهای دیگر شرایط چیز دیگری است را در بازدیدهای قبلی هم گفتهاند. توضیح پیمانکار این است که پتوها هفتهای یکبار و لباسها دو روزی یکبار شسته میشوند، اما حرف کارتنخوابها که از قضا برای مسئولان و بسیاری از خبرنگاران هم چندان قابلاعتماد نیست، حکایت از وجود شپش و کثیفی دارد.
توروخدا بگید ٥ صبح بیرونمون نکنن
بسیاری از آنهایی که سر از پتوها درآورده و باالتماس با خبرنگاران صحبت میکنند، یک خواسته بیشتر ندارند: «تو رو خدا بهشون بگید ما رو پنج صبح بیرون نندازن، هوا سرده، چند روز قبل که بارون میاومد، بازم همون ساعت بیرونمون کردن و یخ زدیم». توضیح مدیر امور مددسراهای شهرداری تهران درباره زود بیرونکردن هزار کارتنخواب یکباره با هم، این است: «این افراد که معمولا معتاد هستند، خماریشان از نیمههای شب بالا میزند و نمیتوانند بمانند و اگر در خاوران بمانند، برای تأمین موادشان همان اطراف که محلات مسکونی است، میروند و آنها نمیخواهند این اتفاق بیفتد؛ بههمیندلیل زودتر پروسه خروج (تحویل لباس و خوردن صبحانه) را طی کرده و سوار اتوبوس میشوند. اتوبوسها هم آنها را معمولا در نزدیکی مراکز گذری DIC پیاده و رها میکند». او درباره کثیفبودن پتوها هم میگوید: «پتوها هر بار با مواد شوینده خیلی قوی شستوشو میشوند و بههمیندلیل پس از مدت کوتاهي از شکل و رنگ میافتند و به نظر کثیف و فرسوده میآیند؛ درصورتیکه با وجود این شرایط آلوده نیستند». به گزارش «شرق»، بهاران و خاوران، در عین مشترکبودن در یک حوزه کاری تفاوت بسیاری دارند. بهاران با تعدادی اندک، هزینهای نامعلوم، خروجیهای انگشتشمار، با امید، بهبودیافتگان را در آغوش خود نگه داشته و خاوران ساعاتی محدود، سقفی محکم و غذایی کم، اما گرم و پتویی کثیف، اما باز هم گرم را به افراد طردشده میدهد. در میان آنهایی که در بهاران و خاوران هستند، افرادی با داستانهایی شنیدنی هستند که شاید با یک دست و دل مهربان دوباره به زندگی برمیگردند. درست مثل ناصر که میگفت بعد از ٤٢ بار ترک انگار یک نفر او را سِحر و جادو کرده و حالا او زنده است یا مثل ایمان که میگفت یکی از ته خط رسیدههای دروازه غار بوده و همه رفیقهایش در این چند ماه که او در بهاران بوده، مردهاند. نمیتوان خود را لحظهای به جای این افراد گذاشت، اما وقتی با آنها و دغدغههایشان روبهرو میشوی، نگران هم میشوی که اگر روزی دوباره بیرون بروند چه میشود؟ تا کی آنجا میمانند؟ برای بعد از خاوران و بهاران چه باید کرد؟ واقعیت این است که مراکز بازپروری بهاران با ظرفیت زیاد، میهمانانی انگشتشمار و گرمخانه خاوران با ظرفیتی محدود، میهمانانی روی هم سوار شده دارد. این تقابل، یعنی معتادان و کارتنخوابها هنوز در انتخاب خاوران یا بهاران ماندهاند.
منبع:
شرق
دیدگاه ها
بیشتر بخوانید