اخبار زیر پوست شهر مهرآفرین
در جریان تازه های مهرآفرین باشید
قتل، پایان غمانگیز زندگی کودک معتاد
قتل، پایان غمانگیز زندگی کودک معتاد
|
0 دیدگاه
|
سه شنبه ۲۶,اردیبهشت,۱۳۹۶
|
1366 نفر
مردي جوان که متهم است
کودک ١١ساله معتادی را مورد تعرض قرار داده و به قتل رسانده است، با رضایت
اولیای دم از قصاص نجات یافت و به حبس و شلاق محکوم شد. به گزارش خبرنگار
ما، ١٣ اردیبهشتماه سال ٨٩ مأموران پلیس در تماس تلفنی شهروندی باخبر
شدند جسد کودکی در یک خرابه رها شده است. زمانی که مأموران به محل رسیدند،
مرد جوانی به نام کیان که در محل ایستاده بود، به مأموران گفت او تماس
گرفته است و صبح که از خانه بیرون آمده، جسد این کودک را پشت خانهاش
دیده است. به دستور بازپرس پرونده جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و
تحقیقات مأموران برای مشخصشدن ماجرا آغاز شد.
وقتی مأموران مرد جوانی که مدعی بود جسد را پیدا کرده مورد بازجویی مجدد قرار دادند، متوجه تناقضگوییهای او شدند و به اداره پليس انتقال دادند. کیان ابتدا مدعی شده بود کودک ١١ساله را نمیشناسد اما بعد گفت او را میشناسد و چندباری او را دیده است. او گفت: نامش سیاوش است؛ او را چندباری در پارک دیده بودم که دنبال مواد میگشت؛ مصرفکننده بود و از فروشندگان مواد میخرید. وقتی مأموران سوابق کیان را بررسی كردند، متوجه شدند او خودش فروشنده مواد است و با توجه به اینکه در گفتههایش تناقضگویی داشت، او را بازداشت کردند. از طریق سرنخی که کیان به مأموران داده بود، پلیس موفق شد والدین سیاوش، کودک ١١ساله را شناسایی کند. آنها به پزشکی قانونی رفته و هویت جسد را تأیید کردند و گفتند: سیاوش مدتها بود که مواد مصرف میکرد. او در مدرسه به مواد روی آورد و تلاش ما برای کمک به فرزندمان به جایی نرسید و درنهایت مجبور شدیم رهایش کنیم. بیشتر شبها به خانه نمیآمد. آنها همچنین از کیان شکایت کرده و گفتند خواستار مجازات او هستند چراکه فکر میکنند کیان فرزند آنها را به قتل رسانده است.
با توجه به شکایت انجامشده کیان مورد بازجویی قرار گرفت؛ او اتهام قتل عمد را قبول نکرد اما پذیرفت در مرگ کودک ١١ساله نقش داشته است. او گفت: سیاوش از من مواد میخرید؛ بیشتر شیشه و کراک استفاده میکرد و مصرفش هم بالا بود. شب حادثه با من تماس گرفت و گفت میخواهد از من مواد بخرد. بعد حدود ساعت دوونیم شب بود که مقابل خانه آمد و از من مواد خواست. بعد از اینکه جنس را به او دادم گفت میخواهد شب را پیش من بماند. خیلی از من خواهش کرد و گفت پدر و مادرش این ساعت شب او را به خانه راه نمیدهند. حدود ساعت سهونیم بود که برایش غذا گرم کردم؛ مادرم با صدا بیدار شد و از من پرسید برای چه کسی غذا گرم میکنم؛ گفتم دوستم در خانه ماست.
متهم گفت: بعد از اینکه مادرم سلام و احوالپرسی کرد، دوباره به آشپزخانه برگشت و به من گفت سیاوش را از خانه بیرون کنم؛ متوجه شده بود که معتاد است. گفتم او بچه است و میخواهد همین امشب را در خانه ما بماند و صبح میرود؛ مادرم راضی شد. موقع خواب به سیاوش لباس راحتی دادم و به او پیشنهاد کردم با هم رابطه داشته باشیم و او هم قبول کرد.
متهم ادامه داد: چندساعتی بود که خواب بودم؛ با صدای خرخر سیاوش بیدار شدم و سعی کردم او را بیدار کنم اما نتوانستم؛ دستم را روی دهانش گذاشتم که صدایش کم شود؛ باز هم نشد و بعد خوابیدم. صبح که بیدار شدم متوجه شدم بدنش سرد است. موضوع را به پدر و مادرم گفتم و آنها به من گفتند که او را به بیرون منتقل کنم.
متهم گفت: فکر نمیکردم سیاوش مرده باشد؛ او را بیرون بردم و مقابل آفتاب قرار دادم تا بدن سردش گرم شود و بعد هم با اورژانس تماس گرفتم و پلیس را خبر کردم.
با توجه به اعترافات متهم و نظریه پزشکی قانونی درباره اینکه مقتول به خاطر خفگی جانش را از دست داده است و همچنین شکایت اولیای دم، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. متهم پای میز محاکمه رفته و با وجود اینکه قتل را انکار میکرد، از سوی هیئت قضات مجرم شناخته شد و به قصاص محکوم شد. رأی صادره در دیوان عالی کشور نیز مورد تأیید قرار گرفت تا اینکه با گذشته هشت سال از حادثه، متهم موفق شد رضایت اولیای دم را جلب کند.
وی روز گذشته به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت. بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و خواستار مجازات متهم شد، وی در جایگاه قرار گرفت. او یک بار دیگر مدعی شد سیاوش را خفه نکرده است و گفت: من سعی داشتم صدای خرخر او را بند بیاورم و چندباری جلوی دهانش را گرفتم و دستم را روی گلویش گذاشتم که صدایش بند بیاید اما نشد. من اصلا قصدم کشتن او را نداشتم. با این حال به خاطر اینکه به کودکی ١١ساله مواد میفروختم پشیمان هستم.
با پایان جلسه رسیدگی، هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند و متهم را به ٨ سال حبس و ٩٩ ضربه شلاق محکوم کردند.
وقتی مأموران مرد جوانی که مدعی بود جسد را پیدا کرده مورد بازجویی مجدد قرار دادند، متوجه تناقضگوییهای او شدند و به اداره پليس انتقال دادند. کیان ابتدا مدعی شده بود کودک ١١ساله را نمیشناسد اما بعد گفت او را میشناسد و چندباری او را دیده است. او گفت: نامش سیاوش است؛ او را چندباری در پارک دیده بودم که دنبال مواد میگشت؛ مصرفکننده بود و از فروشندگان مواد میخرید. وقتی مأموران سوابق کیان را بررسی كردند، متوجه شدند او خودش فروشنده مواد است و با توجه به اینکه در گفتههایش تناقضگویی داشت، او را بازداشت کردند. از طریق سرنخی که کیان به مأموران داده بود، پلیس موفق شد والدین سیاوش، کودک ١١ساله را شناسایی کند. آنها به پزشکی قانونی رفته و هویت جسد را تأیید کردند و گفتند: سیاوش مدتها بود که مواد مصرف میکرد. او در مدرسه به مواد روی آورد و تلاش ما برای کمک به فرزندمان به جایی نرسید و درنهایت مجبور شدیم رهایش کنیم. بیشتر شبها به خانه نمیآمد. آنها همچنین از کیان شکایت کرده و گفتند خواستار مجازات او هستند چراکه فکر میکنند کیان فرزند آنها را به قتل رسانده است.
با توجه به شکایت انجامشده کیان مورد بازجویی قرار گرفت؛ او اتهام قتل عمد را قبول نکرد اما پذیرفت در مرگ کودک ١١ساله نقش داشته است. او گفت: سیاوش از من مواد میخرید؛ بیشتر شیشه و کراک استفاده میکرد و مصرفش هم بالا بود. شب حادثه با من تماس گرفت و گفت میخواهد از من مواد بخرد. بعد حدود ساعت دوونیم شب بود که مقابل خانه آمد و از من مواد خواست. بعد از اینکه جنس را به او دادم گفت میخواهد شب را پیش من بماند. خیلی از من خواهش کرد و گفت پدر و مادرش این ساعت شب او را به خانه راه نمیدهند. حدود ساعت سهونیم بود که برایش غذا گرم کردم؛ مادرم با صدا بیدار شد و از من پرسید برای چه کسی غذا گرم میکنم؛ گفتم دوستم در خانه ماست.
متهم گفت: بعد از اینکه مادرم سلام و احوالپرسی کرد، دوباره به آشپزخانه برگشت و به من گفت سیاوش را از خانه بیرون کنم؛ متوجه شده بود که معتاد است. گفتم او بچه است و میخواهد همین امشب را در خانه ما بماند و صبح میرود؛ مادرم راضی شد. موقع خواب به سیاوش لباس راحتی دادم و به او پیشنهاد کردم با هم رابطه داشته باشیم و او هم قبول کرد.
متهم ادامه داد: چندساعتی بود که خواب بودم؛ با صدای خرخر سیاوش بیدار شدم و سعی کردم او را بیدار کنم اما نتوانستم؛ دستم را روی دهانش گذاشتم که صدایش کم شود؛ باز هم نشد و بعد خوابیدم. صبح که بیدار شدم متوجه شدم بدنش سرد است. موضوع را به پدر و مادرم گفتم و آنها به من گفتند که او را به بیرون منتقل کنم.
متهم گفت: فکر نمیکردم سیاوش مرده باشد؛ او را بیرون بردم و مقابل آفتاب قرار دادم تا بدن سردش گرم شود و بعد هم با اورژانس تماس گرفتم و پلیس را خبر کردم.
با توجه به اعترافات متهم و نظریه پزشکی قانونی درباره اینکه مقتول به خاطر خفگی جانش را از دست داده است و همچنین شکایت اولیای دم، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه چهارم دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد. متهم پای میز محاکمه رفته و با وجود اینکه قتل را انکار میکرد، از سوی هیئت قضات مجرم شناخته شد و به قصاص محکوم شد. رأی صادره در دیوان عالی کشور نیز مورد تأیید قرار گرفت تا اینکه با گذشته هشت سال از حادثه، متهم موفق شد رضایت اولیای دم را جلب کند.
وی روز گذشته به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفت. بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و خواستار مجازات متهم شد، وی در جایگاه قرار گرفت. او یک بار دیگر مدعی شد سیاوش را خفه نکرده است و گفت: من سعی داشتم صدای خرخر او را بند بیاورم و چندباری جلوی دهانش را گرفتم و دستم را روی گلویش گذاشتم که صدایش بند بیاید اما نشد. من اصلا قصدم کشتن او را نداشتم. با این حال به خاطر اینکه به کودکی ١١ساله مواد میفروختم پشیمان هستم.
با پایان جلسه رسیدگی، هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند و متهم را به ٨ سال حبس و ٩٩ ضربه شلاق محکوم کردند.
منبع:
شرق
دیدگاه ها
بیشتر بخوانید