دریا و پسر کوچکش را مددکاران مهرآفرین در یکی از گشت‌زنی‌های‌ واحد کار و خیابان در حال دستفروشی در یکی از محلات مرکز شهر تهران شناسایی کردند. حمید پسر بزرگتر دریا که ۸ سال بیشتر نداشت، چند خیابان آن طرف‌تر به تنهایی دستفروشی می‌کرد. 

در مصاحبه‌های اولیه برای تشکیل پرونده و پذیرش مددجو، مشخص شد دریا از مشکلات عمیق روانی رنج می‌برد. پس از فرایند اعتمادسازی بین مددکار و مددجو، این زن ۳۵ ساله حاضر شد طی جلسات مکرر روان‌درمانی، پرده از ناگفته‌ها و اسرار زندگی‌اش بردارد.

تعرض جنسی توسط برادر

او در خانواده‌ای پرجمعیت و فقیر از لحاظ فرهنگی و اقتصادی متولد شده بود. مادر وقت و انرژی و دانش کافی برای رسیدگی به تک تک فرزندان را نداشت و دریا از حدود ۹ سالگی توسط برادر بزرگترش مورد آزار جنسی قرار گرفت. 

این آزارها در مواقعی که مادر خانه نبود، به صورت پیاپی تکرار می‌شد و دریا به دلیل سن کم، ناآگاهی و ترس از تهدید برادر، به ناچار سکوت می‌کرد و جرٲت شکایت و اعتراض نداشت. در نتیجه آزار جنسی برادر ادامه پیدا کرد و 

در نهایت به تجاوز جنسی منجر شد. 

دریا خاطرات محوی از آن دوران دارد که در طول جلسات روان‌درمانی بازیابی شد. به عقیده روانشناس دریا، فراموش کردن آن بخش از خاطرات گذشته از سوی او که آن زمان کودکی بی‌دفاع بود، پدیده‌ای کاملا طبیعی است و واکنشی تدافعی در راستای کمرنگ شدن و قابل تحمل کردن تلخی و غم آن ماجرا محسوب می‌شود.پس در طول جلسات روان درمانی تلاش شد دریا به برونریزی عواطف بازمانده از گذشته، تخلیه درد، خشم و هیجانات منفی‌اش هدایت شود. این هیجانات فروخفته و سرکوب شده به شدت روی روان او تٲثیر گذاشته و دریا را به زنی افسرده خو تبدیل کرده بود. 

کودک‌همسری؛ سرنوشت تلخ دریا

سو ٕرفتارهای برادر دریا تا زمان ازدواج او، یعنی حدود سیزده سالگی ادامه پیدا کرد و سپس دریا در ابتدای نوجوانی، بی‌آن که فرصتی برای انتخاب یا نه گفتن داشته باشد، با پسری از اقوام سر سفره عقد نشست.

اما ازدواج برای دریا شروع کابوسی تازه بود. همسر او به دلیل اتفاق نیفتادن خونریزی ناشی از ازاله بکارت در شب عروسی، بدرفتاری با دریا را آغاز کرد. کتک زدن، فحاشی و متهم کردن او به بی‌عفتی و هرزگی آنقدر ادامه پیدا کرد که دریا تصمیم به خودکشی گرفت.

بعد از چندین مرتبه اقدام به خودکشی بی سرانجام، که یک بار هم در دوره بارداری منجر به سقط جنین او شد، دریا زنده ماند و تسلیم زندگی شد.

همه راه‌ها به گوشه خیابان ختم می‌شود

همزمان با تولد اولین فرزند دریا، همسرش سومصرف مواد مخدر را شروع کرد. دوز مصرف او به سرعت بالا رفت و پس از بارها تلاش و اصرار خانواده مبنی بر ترک دادنش، خانه را رها کرد و به کارتن‌خوابی روی آورد. 

بعد از رفتن همسر، دریا ماند و دو پسر کوچک.

آن‌ها مستٲجر بودند و هیچ منبع درآمدی نداشتند. دریا به دلیل مشکلات خانوادگی، از طرف خانواده‌اش طرد شده بود و خانواده همسر هم هیچ حمایتی از عروس و نوه‌هایش نمی‌کرد. در نتیجه دریا و دو فرزندش، ناچار به دستفروشی روی آوردند و پس از مدتی توسط مددکاران مهرآفرین شناسایی شدند.

چگونه از دریا حمایت کردیم؟ 

زمانی که برای دریا و پسرانش پرونده تشکیل شد، انواع خدمات معیشتی و توزیع ارزاق برای رفع نیازهای اولیه و ضروری خانواده در دستور کار قرار گرفت.

برای رفع مشکل مسکن دریا، از طریق پنج شنبه‌های مهرورزی صفحه اینستاگرام مهرآفرین، مبلغی جهت ودیعه مسکن برایش جمع‌آوری شد و خانه‌ای رهن شد که اجاره ماهانه‌اش تا امروز با کمک موسسه پرداخت شده است.

همزمان با کمک‌های معیشتی، حمایت‌های روانی و اجتماعی هم از این خانواده صورت گرفت. خدمات مددکاری فردی، برگزاری مصاحبه‌ها و مشاوره‌ها، شرکت در جلسات مددکاری گروهی و انواع کلاس‌های آموزشی به دریا کمک کرد تا قدم‌های مثبتی در جهت بهبود وضعیت زندگی‌اش بردارد.

همچنین جلسات روان‌درمانی فردی برای دریا به صورت منظم برگزار می‌شود و قرار است تا زمان بهبودی کامل او ادامه داشته باشد.